گلاره
گلاره
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

بی‌رحمانه دوستت دارم.

خسته شده‌ام از جنگیدن با خودم. از التماس کردن به خودم که برگرد به زندگیت، همان آدمِ قبلی شو. فراموش کن همه‌چیز را. اصلا از او متنفر شو. روزی هزار بار تصمیم می‌گیرم این داستانِ یک خطی را تمام کنم اما خاک بر سرم که نمی‌توانم.

توان جنگیدن ندارم. تسلیم می‌شوم.

همین‌طور بی‌رحمانه دوستت دارم. به کسی چه مربوط؟ اصلا به تو هم ربطی ندارد. می‌خواهم تا دمِ مرگ به پای این دوست داشتنِ بیهوده بنشینم و زندگیم را تباه کنم.

شایدموقت
سقفی برایِ نوشتن. برایِ حرف‌هایِ در گلو مانده‌ام.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید