Geraa | گرا
Geraa | گرا
خواندن ۵ دقیقه·۹ ماه پیش

حقوقِ نجومی با افتخار!

برشی از جزوه کارگزار علی (ع)، گفتاری از استاد حسن رحیم پور ازغدی پیرامون دولت و دولتمردی در مقیاس امیرالمومنین

رهبری روز عید فطر پارسال یا دو سال پیش، درباره حقوق­های نجومی گفتند: کسی که حقوق بیست میلیونی می­گیرد، اگر تخطی هم نکرده باشد، لیاقت مسئولیت در نظام جمهوری اسلامی را ندارد. اما اکنون می­بینیم کسی با افتخار اعلام می­کند که من نوزده میلیون حقوق می­گیرم (متن سخنرانی مربوط به سال ۱۳۹۷) یعنی فقط همین قدر می­گوییم مسئولین که توسط مردم انتخاب می­شوند و خوب و بدش گردن مردم است؛ اما شما انتصابات رهبری را که مسئولیتش با ایشان است، چگونه تحلیل می­کنید؟

توجیه نکنیم...

مبنای هیچ کس و هیچ جا، بحث توجیه مسئله‌­ای نیست؛ یعنی این طور نیست که بگوییم فلان کار غلط است ولی عیبی ندارد غلط باشد. این موارد اگر روشن و یقین شده باشد، برای رهبری و غیر او فرقی نمی­کند اما در پرداخت به مصادیق، یک مشکل این است که این قضیه را قانونی کردند و الان خلاف قانون نیست. البته در دهه ۶۰ هم اینها خلاف قانون نبود ولی اصلاً کسی این کارها را نمی­کرد! ما در دهه ۶۰ مسئولین و افراد بسیاری را داشتیم که اولاً پیش خودشان می­گفتند هر لحظه ممکن است ما را ترور کنند و شاید فردا نباشیم. ثانیاً من واقعاً خیلی ها را می­شناختم که حقوق نمی­گرفتند و به حداقل اکتفاء می­کردند. آن زمان که ما جنگ و جبهه بودیم، فرماندهان و مسئولین رده بالای خود را می­دیدیم که چطور آدمهایی بودند.

  • شهید برونسی یک بنّا بود. قبل از انقلاب، درس طلبگی خوانده بود و کارش هم بنّایی بود. فرمانده تیپ شد و مسئول محور بود. او بیشتر اوقات در جبهه بود اما یک موقع برای مرخصی به مشهد و خانه خود رفت و ماشین سپاه را جلوی درب منزلش پارک کرد. همان شب، برای بچه­اش مشکلی پیش آمد و در حالیکه برف هم می­بارید، شهید برونسی ماشین سپاه را روشن نمی­کند که با آن، بچه اش را به بیمارستان ببرد (در حالیکه چنین کاری در آن شرایط، می­توانست صدها توجیه داشته باشد) بلکه بچه را بغل می­گیرد و در خیابان می­دود تا یک ماشین پیدا کند. به او می­گویند: چرا بچه را اینطور بغل کردی؟ ماشین که بود! شهید عبدالحسین برونسی جواب می­دهد: «در باک ماشین، بنزین نیست؛ خون بچه­های جبهه است»
  • همسر شهید همت یا باکری (شک دارم که کدام­یک در تلویزیون داشت خاطره می­گفت) : شهید از منطقه آمد، از بس گلی و خاکی بود، با همان لباسهایش زیر دوش رفت. دوباره باز فردایش باید به منطقه می­رفت. آن شب ما مهمان هم داشتیم ولی هیچ چیزی در خانه نبود که بخوریم. شهید یک مقدار نان خشک با آب بر سر سفره آورد. گفت همین که هست! اگر واقعاً گرسنه­تان باشد، همین ها را می­خورید. اگر نخورید، معلوم می­شود که گرسنه نیستید! همسرش به او گفت: در طبقه پایین، آن همه غذا هست. کنسرو هست و... شهید گفت: آنها برای ما نیست. آنها برای رزمنده­هاست. ما که حق نداریم برویم از آنها بیاوریم (در حالی که می­توانسته صدها توجیه بیاورد ولی این کار را نمی­کند)
  • همچنین، ما می­بینیم که کل زندگی امام (ره) را یک چمدان هم پُر نمی­کند. در مصاحبه یکی از دوستانی که مسئول دفتر رهبری هستند خواندم که می­گفت: ایشان که از بیت المال حقوق نمی­گیرد، هر شش ماه اگر از ماشینی استفاده شخصی کرده باشد، پول بنزین و استهلاک ماشین را به بیت المال می­دهد. یکی از دوستان که با ایشان ارتباط داشت می­گفت: پاسداران، رهبری از ما قرض می­کنند خب ما در حد رهبری خاطرمان جمع است، موارد دیگر بستگی به آدم ها دارد. کسی که می­گوید ما داریم هجده میلیون می­گیریم، دارد قانون را عمل می­کند؛ منتهی بحث این است که آیا به خصوص کسانی که در نهادهای انقلابی هستند، حق دارند تا انتهای قانون بروند؟ یا نه یک بخش و جای خالی هم برای قانون بگذارند و بگویند این­جا قانونی است ولی ما نمی­رویم.

آیا قانون نباید اصلاح بشود؟

می­گویند: طرف با خودش می­گوید اگر بخواهد سراغ کار خصوصی برود، ده برابر این حقوق در می­آورد پس اشکالی ندارد این جا حقوق بالا بگیرد! اتفاقاً جوابش همین است که تو اگر می­خواهی کاسبی کنی، خارج از حکومت کاسبی­هایت را بکن؛ در حکومت جای کاسبی نیست. این یک مسئله ای است که در دهه ۶۰ جزو محکمات و مسلّمات ما بوده اما حالا جزو مشکوکات و متشابهات شده است. استدلال آن این است که من اگر بخواهم سه چهارتا بچه و عروس و داماد داشته باشم، اجاره خانه بدهم و... همین الان در تهران، هفده هجده میلیون هم کم می­آید. ما هم خلاف قانون کاری نکردیم و داریم تمام وقت هم کار می­کنیم. استدلال او این است ما از این آدم­ها انتظار داریم ایثار داشته باشند؛ نه این که تا ته قانون استفاده کنند! چطور در دهه ۶۰ بعضی از مسئولین بودند که هزارتا مشکل داشتند اما بیشتر از سهم خود بر نمی­داشتند؟! من که خودم نیاز نداشتم و در همه آن سالها هم که جنگ بودیم، یک قرآن هم نگرفتم ولی همان­هایی که باید می­گرفتند (یعنی فرماندهان ما) یا افرادی که می­شناختم (ما بسیجی بودیم، آنها سپاهی بودند) با وجود داشتن زن و بچه و خانه و زندگی، حقوق ماهانه­شان به پول آن موقع، چندصد تومان یا هزار تومان می­شد. به خدا پول نمی­گرفت! خجالت می­کشید؛ انگار دزدی کرده! آن­ها سر ماه عزا می­گرفتند که می­خواهند حقوق بگیرند! انگار می­خواهند بروند دزدی یا عرق خوری! واقعاً این طوری بودند بدشان می­آمد که بروند پول بگیرند اما خب زن و بچه گرسنه هستند، اجاره خانه داری، گرفتاری داری و... این­ها چه می­شود؟

ما یک خلاء بین قانون و ایثار، قانون و انقلاب و... داریم. قانون انقلاب یک چیز است اما قانون رسمی یک چیز دیگری است. این فاصله وجود دارد. شما از حالا خودتان را برای ده بیست سال دیگر آماده کنید؛ به شرطی که تا آن موقع دزدی نکرده باشید! بعضی از شما تا بیست سال دیگر جزو همان سوخته‌ها هستید. این که می­گویم برای این است که بیست-سی سال پیش دیدم بچه­‌هایی را که در دهه ۶۰ انقلاب، آتشی بودند­­؛ از آنها که می­گفتند: آقا همه دزدند! ما به آن­ها می­گفتیم اقلاً امام را قبول داری؟ می­گفتند خب حالا امام قبول است، بعد در دهه ۹۰ همین آدم، اختلاس کرده است! بعد که با او حرف میزنی همین حرفهایی را می­زند که امیرالمؤمنین به این­جا جواب داده­اند. می­گویند: خب تا چه‌­زمانی ما زحمت بکشیم و بار بدهیم؟ ما شدیم گاو شیرده مردم! خودمان مگر آدم نیستیم؟ زن و بچه ما مگر آدم نیستند؟ مگر اینها حق ندارند؟
حواسش نیست که خب بله حق دارند؛ اما حق بقیه را که ندارند؛ حق خودشان را دارند...

حقوق نجومیرهبریایثار
شبکه تولید و جریان‌سازی سیاسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید