نوشته شده توسط آبتین آذین
ذهن درست مانند یک سرزمین عجیب است ، در حالیکه دنیای مادی برای ذهن بسیار آشناست و ذهن در منزل خودش به سر می برد .
بدین خاطر شاید جهالت نسبت به کالبد نورانی برای موجودی که باید خود را به منظور عمل کردن ، وجود خارجی بخشد، مفید است .
عمل انسان به روی ماده اعمال میشود،
ولی هرچقدر دانش ماده متقاعد کننده تر می شود ، اعمال ، اعتبارشان را از دست می دهند .
جای تردید است که انسان بهطور موثر عمل کند ، در مورد عملی که میخواهد انجام دهد .
فکر کنید کاری را که انجام داده اید ، بفهمید ، و تصور درست و روشنی از آنچه که ممکن بوده است انجام دهید ، داشته باشید .
شما هیچ وقت نمی توانید با مطالعه ساختمان ماده ،به معنای واقعی ذهن دست یابید و شخص باید از طریق تصویری که ذهن به او عطا می کند،بدان برسد .
از آنجایی که نارسایی تصویر ، ناشی از واقعیتی است که به ذهن نشان داده شده ، پس باید ذهن را از فضا و زمان جدا کنیم .
وقتی چنین می کنید ، تصویر را به سمت خودش برمی گردانید و یکباره قادر به فهم ذهن می شوید .
تصویر مستقیم ذهن توسط ذهن ، شما را به مشاهده مستقیم همه چیز میرساند .
ما به زشتی ها و زیباییهای جهان ذهن مینگریم بی آنکه آگاه باشیم که در دام هردو افتاده ایم . ناخوشایندی و ترس درون زشتی ها ، ما را از طریق احساسات رنج و غم به دام انداخته است .
از طرف دیگر ، زیباییها هم ما را به وسیله شگفتی و تحسین به دام خویش می کشاند ، این راز حکومت ذهن است به خصوص در مورد زیبایی . زیرا تمامی ستایشگران ، خود را در وضعیتی حساس قرار می دهند ، و بدین وسیله ، درجه مقاومت خود را تا مرحلهای از تاثیرپذیری مطلق پایین میآورند .
بنابراین به تحت کنترل ذهن در می آیند.
و این مربوط به تمام هنرها مخصوصاً موسیقی می شود .
موسیقی مرحلهای از هیپنوتیزم را مهیا می سازد در جهان ذهن .
وقتی انسان نسبت به زمان آگاهی نداشته باشد ، فقط تداوم وجود خواهد داشت .
آنگاه به مرحله ای می رسد که می فهمد «بود» می تواند نابود شود ولی تداوم هیچ وقت از بین نمی رود.
اگر هیچ گونه تغییری در خلقت نباشد بنابراین تغییری هم در زمان نیست .
پس فقط ، تداوم هست و اگر تغییری در آثار نباشد ، تداوم همچنان پابرجاست .
جریان خلاقیت تفاوتی با جریان بقا نمی کند ،زیرا چنین چیزهایی که وجودشان همیشگی است فقط به طور تصادفی ، از هم تفکیک می شوند .
این مورد به این خاطر است که آنها تابع حرکت می باشند و وجود داشتن ، امری آنی است و این تعیین کننده بقا ذهن است .
تداوم یا زمان متوالی با وجود داشتن به طور متوالی ، یکی است .
به بیان دیگر ، یک تداوم واقعی و متوالی در واقع پافشاری موجودی است که بخش های او بی وقفه جاری اند ، به طوری که محدودیتهایی که ذهن معمولاً در بخشهای او اعمال می کند ،حذف میشوند .
بنابراین ، وجود مداوم فقط در حرکت یافت می شود .
حرکت ، به معنای دقیق آن ، تنها واقعیت جهان های ماست که در آن ، وجود فقط که یک جریان تجدید دائمی ، ادامه می یابد .
بنابراین حرکت ، که شامل بخش های گذشته ، حال و آینده است ، چیزی در مورد ایست یا استراحت نمی داند .
ظهور یک چرخه ، نشان دهنده محو شدن چرخه دیگری است .
آنچه را که مربوط به زمان می شود ، «تغییر» نمایان می کند .
این ، نتیجه عملکرد قطبین زمان می باشد ؛ یعنی آغاز و پایان .
حرکت متوالی به انواع گوناگون تقسیم میشوند ، که هر یک توسط نوع هدف نهایی و آن ، تعیین می شود .
سه نوع واقعیت را می توان در حرکت انتهایی یافت ؛
مکان ، کمیت ، کیفیت .
حرکت مکانی ، حرکت موضعی از جایی به جای دیگر است ؛
حرکت کیفی ، عبور از یک کیفیت به کیفیت دیگر است .
و حرکت کمی ،افزایش تصاعدی یا تنزلی در حجم موجود است .
وجود واقعی زمان ، ناشی از حرکات متوالی و مستمر می باشد . زمان زمینی از تداوم واقعی درست شده است که ما آن را به روزها ، ماه ها و سالها تقسیم میکنیم و دارای وحدتی واقعی است زیرا تداوم واقعی حرکات صوری منظومه شمسی به دور سیاره است ، ولی این ، همان زمان نسبی است که مقیاس نسبیت ناقص ما موجودات زمینی است .
در جهان ذهن متوجه می شویم که زمان، محدودیتهایی بر مواد مادی اعمال نکرده است و در جهان ذهن ما از حضوری دائمی و پایدار ، لذت میبریم .
#کشفوشهود
#آبتینآذین