قافله
قافله
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

در

جلسه حضوری قافله، ۲۰بهمن۹۹
جلسه حضوری قافله، ۲۰بهمن۹۹

نوشته شده توسط مهری شعبانی

آرامش در سکوت است.

سکوت در بی آرزویی است.

آنزمان که پذیرفتم هرآنچه تو برایم خواستی

درآن زمان به آرامش رسیده ام.

وقتی دست نیازم را فقط برای رسیدن به این آرامش به سویت بلند میکنم

هنوز دستهایم را از دامنت برنداشته ام آرزویم مستجاب میشود.

ومن چه میخواهم جز همانی که به من عطا کرده ای.

وقتی میبینم تمام آرزوهای پیشینم سرابی بیش نبوده.

دیگر زبانم قادر نیست به خواستنی جز تو.

آنوقت است که خود را در آغوشت رها میکنم و به خودت پناه میآورم و جز تو طلب دیگری ندارم.


بچه ها این رو واقعا بهش رسیدم.

نه اینکه من خیلی آدم خاصی باشم.

نه فقط اینکه طی این سالها خواسته های زیادی داشتم و یا بهش رسیده و یا نرسیده ام و حالا به این درک رسیدم که دیگر غم نرسیدن نداشته باشم و حتی شوق رسیدن.

چون همه آنچه که روزی خودم را برای رسیدن بهش می کشتم امروز برایم بی اهمیت است.

واینو فهمیدم که چرا باید انقدر دنبال چیزی باشم که فردا برایم بی اهمیت است.

و شاید باور نکنید از وقتی به چنین حسی رسیدم هیچ دری برویم بسته نیست.

انگار خدابهم میگه تو فقط نوک انگشتانت را به در بزن و در باز میشه.

بچه ها به خودش قسم میخورم که همه گیر و گرفتاریهای ما در ذهن خودمون رقم میخوره وگرنه اون فقط رحمت است و بخشنده

سفرارامشرحمتدر
قافله گروهی ست که آدم‌ها فرصت پیدا میکنند که از روزمرگی فاصله گرفته و دغدغه‌هایشان را بشناسند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید