که عشق آسان نمود اول!
ولی افتاد مشکل ها...
اون ستایش شد! تا قبل از اینها فقط اسمش ستایش بود. خیلی وقت بود که دیگه خودش نبود! روح دیگه ، در جسم ستایش!
ولی الان دوباره عاشق روانشناسی شده!
دوباره دفترش مثل فال حافظ شده، هر صفحش رو که باز کنه ، یه جمله حال خوب کن درش میبینه!
دوباره معتقده با روانشناسی و نوشتن افریده شده! واسش افریده شده!
(خدا)آفریدم! تا دگر(خودم) آفریدم!
دوباره بلده قلق خودش رو!
القصه ... هیچکس مثل خودتون بلدتون نیست.
پس کنارش بمونین و دستش رو سفت بچسبین!
فقط کنارشم نه! هر صبح! هر شب! اولینِ لیستتون اون باشه.
به حرفاش گوش بدین، به نیازهاش ، به چرا هاش، به بهونههاش!
نذارید بهونه و هالهای از ابهام بینتون باشه!
دو راه بیشتر نیست! ۱_حسرت، طفره، تنننففر!
۲_عشق، ملایمت، سازش، رفاقت باهاش!
که تو مورد اول ، باید بگم تنفر هم اهمیت دادن محسوب میشه، چرا که دارین بخش عظیمی از انرژی و فضای محبوب و محجوب روانتون رو تقدیمش میکنین!
پشت تنفر هم عشق هست، پشت عشق هم تنفر!
پس هیچوقت منتفر نباشید! اگر واقعا میخوایید نقشی تو داستانتون بازی نکنه، فقط دوستش داشته باشین.
در جهانم همهچیز نیکوست!
در جهانتان همهچیز نیکو باشد،الللهی!
فکرت پایدار.
نویسنده: خودِخودِستایش.
بذارید از پشت صحنه هم بگم، نه! پشت صحنه همیشه به قشنگی این کلماتی که اینجا نوشته میشن نیستن!
پشت صحنه حذف کردن داشتیم.. ساختن داشتیم، التیام.. التهاب...
البته ستایش هنوزم خیلی حذف کردن رو دوست داره و براش سخت نبوده.
ولی تنها حذف کردنی که واسم سخت بوده، سانسور ستایشه! کسی که باهاش به دنیا اومدم، با اونم میرم تو کفن...
بذارید قشنگ ترش کنم.. آره! همه ما روزی به خاک یعنی جنس خودمون برمیگردیم! به طبیعت برمیگردیم! پس الان که نفس میکشیم و این قلب ( دستتون رو بذارید روش و ضربانش رو حس کنید! هر روز صبح!) برای ما میزنه، پس بیاییم و با طبیعت انس بگیریم.
ستایشی که از دست دادنش از همهچی بیشتر بهمم میریزه!
این حرفا برای کسیه که روزی با اسم و جنسیت خودش مشکل داشته!..
ولی الان نوشتههاش با این اسم شروع میشه، بلهه !اسمش در کنار کلماتی که به اندازه روانشناسی براشون از خودش میذاره، و اونام بهش برش میگردونن.
متقابل.
و اینجاست که میگم، من متعلق به روانشناسیم. و اونم به من تعلق داره.
به هر کسی میتونه تعلق داشته باشه اما ، اینکه بعد از کامل کردنتون چه حسی بهتون میده، اون میشه تعلق! اینکه نباشه براتون ، حالتون بد میشه! این نشون میده عاشقشین.
من نسبت بهش احساس مسئولیت دارم.
نسبت به ستایش و روانشناسی.
سخن پایانی!
اولین وجودی که باهم عهدنامهای نوشتیم، به بلندای ایمانمون، ستایش و روانشناسی بوده.
دقت کنید! نمیگم به هم قول دادیم! قول میتونه تبدیل به بدقولی بشه و بعدم کاری بیشتر از یک عذرخواهی براش انجام ندیم!
من دارم از تعهد میگم اینجا!
تعهد دوسویه است . ولی قول فقط در خلا سیر میکنه...
به پایان آمد این پست، روانشناسی همچنان باقیست!