فریرن از آن دسته از آثاری است که تقریبا در تمامی جنبههای داستانگویی خود با کیفیت عمل کرده است. داستانی که نه تنها در خلق شخصیتهایی با دغدغهها و خواستههای قابل درک موفق شده است. بلکه با این وجود که تمرکز اصلیاش خلق جهان فانتزی خاصی نیست، موفق به ایجاد جهانی متناسب با نیازهای داستان اثر شده است. اگر بخوایم در مورد فریرن صحبت کنیم و ارزش واقعی این اثر را به درستی متوجه شویم نیاز داریم به رویکردهای رایجی که نویسندگان به داستانهای Road trip دارند نگاهی بیندازیم و بررسی کنیم فریرن تا چه اندازه در اجرای مولفههای این داستانها موفق بوده است. اساسا داستانهایی که از این الگو استفاده میکنند، قصههای شخصیتمحوری هستند. تلاش میکنند با کنار هم قرار دادن شخصیتهایی که بعضاً متضاد یکدیگر هستند و مجبور کردنشان به انجام کاری مشترک شخصیتهایشان را در موقعیتهایی قرار دهند که منجر به رشد کاراکترهایشان میشود. وقتی به این مدل داستانگویی ژرفتر نگاه میاندازیم پتانسیل زیادی قابل مشاهده است چون نویسنده فرصت خلق موقعیتهای مختلف و دخیل کردن انواع احساسات رو در طول سفر را دارد. نویسنده میتواند موقعیتهای طنز و غیرجدیای را در کنار لحظات حساس و سرنوشتساز اثر قرار دهد و اگر هر یک از این بخشها به اندازه نیاز در طول سفر حضور داشته باشند، اثر به ترکیب طلایی از لحظات رمانتیک، بامزه و دراماتیک تبدیل میشود که هیچکدامشان بیش از اندازه نیست.
یکی از بزرگترین نقاط قوت فریرن دقیقا همین است. تعادلی که بین لحظات شوکه کنندهای که از لحاظ قصه گویی بار زیادی بر دوششان است، و لحظاتی بامزهای مانند تلاش فریرن برای باز کردن mimicها که هر بار که یکی از خندهآورترین لحظات سریال را رقم میزنند برقرار است. این تعادل فقط مختص به یک بخش از داستان نیست و بلا استثنا در تمامی اپیزودها و لحظات سریال تعادل اثر در لحن داستانش حفظ میشود بدون این که لحظهای حس اضافه بودن بدهد.
یکی دیگر از مولفههای این دسته از داستانها، رشد تدریجی شخصیتها در طول داستان است. ویژگیای که فریرن نه تنها در رابطه شخصیتهای اصلیش به نحو احسن انجام میدهد، بلکه اثر در طول داستان شخیتهایی جدید اما موقتیای را معرفی میکند، و با وجود حضور کوتاه در داستان بهترین پرداخت ممکن را دارند. اوج توانایی نویسندگان در خلق شخصیتهای در آرک آخر داستان است. زمانی که دهها شخصیت فرعی در ابتدا به عنوان دشمن و ضد شخصیتهای اصلی معرفی میشوند. ولی تمامی آنها با گذر زمان تبدیل به تاثیرگذارترین شخصیتهای داستان میشوند و یک سرانجام رضایتآور میرسند. این حضور کوتاه شخصیتهای فرعی ماننده شخصیتهای آرک پایانی به طوری است که این شخصیتهای موقتی تاثیرشان را بر شخصیتهای اصلی داستان میگذارند و این تاثیر حتی با گذشت زمان و پیشروی در داستان حس میشود. شاید خود فریرن اصلیترین نمونهای از این موضوع باشد. بخش عظیمی از جذابیت شخصیت اصلی به تعاملش با دیگر شخصیتها باز میگردد. تعاملاتی که هویت او را به عنوان یک الف در اجتماع پیچیده انسانها میسازد. و همین پرداخت کم نظیر و حساب شده را میتوان در فرن، یکی دیگر از شخصیتهای اصلی داستان نیز شاهد بود. رابطه او با فریرن و تاثیرشان بر دیگری یکی از مهمترین جنبههای قصه است. او کودک یتیمی است که فریرن با قبول کردنش به شاگردی به او شانس زندگی و تجربه سفر و رشد کردن را داده است.
تاثیر گذارترین فرد در زندگی فرن فریرن است و شاید تا حد زیادی بتوانیم این مسئله را به خود به فریرن نیز نسبت بدهیم. همراه با فریرن و فرن یک شخصیت دیگر در داستان وجود دارد به نام استارک، که متاسفانه استارک در انبوه شخصیتهای خارقالعاده فریرن حرف زیادی برای گفتن ندارد، با وجود این که او یکی از شخصیتهای اصلی است. ولی اهمیت که استارک در مقایسه با فرن و فریرن دارد پشیز است. به طوری که در خیلی از بخش های داستان به طور کل خبری از او نیست. اما این به این معنا نیست استارک به طور کل شخصیتی غیرجذاب و ایراد دار است. خیر، استارک نیز ترسها و دغدغههای خود را دارد. مثل ده ها شخصیت دیگر در داستان، ما شاهد بخشهایی از زندگی او هستیم که ریشه ترسهای او را نشان میدهد. ولی مسئله اصلی ما کم توجهی به استارک و فاصلهاش با رویدادهای اصلی داستان است.
تا اینجا مقاله از رشد فکر شده شخصیتها و تعادلش بین لحظات مهم و بامزه صحبت کردیم و متوجه شدیم فریرن تا چه اندازه در خلق شخصیتهایی که باور پذیر موفق شده است. ولی یک جنبه دیگه از این اثر است که شاید کمی دور از ذهن و بیاهمیت جلوه کند. که آن جهان سازی اثر و سیستم جادوگریاش است. بله فریرن قصد ندارد یک جهان فانتزی عظیم با سرگذشت چند هزارساله خلق کند. ولی با تمام اینها اثر یک سیستم جادوی منحصر به فرد و نژادها و جوامع مختلفی را خلق میکند با وجود نداشتن پیچیدگی خاصی به اهداف اثر خدمت میکنند. الفهایی چندین هزار سال عمر میکنند و به دلیل همین عمر طولانیشان توانایی درک انسانها را ندارند، شیاطینی که روزی بر کل جهان داستان سایه انداخته بودند تا این که گروهی از قهرمانان نابودشان کردند، و مهمترین آنها سیستم جادویی که با تمام فانتزی بودن تلاش میکند چهارچوبی داشته باشد و از یک سری قواعد خاص و توضیح پذیر پیروی کند. جادو در جهان فریرن امری اسرار آمیز که ریشهای که فرا بشری داشته باشد نیست. بلکه به مثابه یک علم برخورد میشود. علمی که در ابتدا نزد شیاطین بوده و با گذر زمان انسانها با مطالعه آن برش تسلط پیدا کردند و سیستم جادویی خود را در مقابل دیگر نژادها ساختند. با گذر زمان مانند یک علم تلاش میکنند رازهایش را کشف کنند و استفادههای بیشتری ازش ببرند. هنر اثر صرفا خلق یک سییستم جادویی منحصر به فرد و باور پذیر نیست، بلکه معرفی این المانها در خلال داستان است که بسیار من را تحت تاثیر قرار داده است.
در حین نبردها و مهمترین لحظات داستانی، اثر با تکیه بر دیالوگهای شخصیتها تلاش میکند تا سیستم جادوی جهان داستان را به مخاطبش توضیح دهد. هر چه در داستان پیشروی میکنیم این سیستم پیچیدهتر و زیباتر میشود و سعی میکند به بسیاری از پدیدههای اثر رنگ و بوی منطقی بدهد.
خلاصه کلام این است که Frieren: Beyond Journey's End چنان اثر سرگرم کننده، جذابی و سنجیدهای است که گوشه به گوشه اثر پر است از لحظات شگفت انگیز و شخصیتهایی باور پذیر و با دغدغههای قابل همذاتپنداری که قطعا شگفت زدهتان میکند و این روند صعودی را تا لحظه آخر قصه حفظ میکند و قطعا برای فصل جدید هیجان زده خواهید شد.