چه گویم در وصف تو ای ملک شیرین طعم ،شیرین فراق
از وقتی چشمم تو را دید شیفته ی آن مرام ساده وبیضی شکلت شدم ای بی وفا،از تابستان پیش رفته بودی از خانه ی ما
از که میگویم؟ از همان یار شیرین ادا که شیرینی اش پهلو می زند کنار طعم باقلوا و خوش عطر است چون طراوت پایان بهار
گاه که مزه مزه اش می کنم آن شیرین دلبرک را ،مست می شوند همه سنسور های چشایی من مبتلا و آفرین می گویم بر ابتکار خدای میوه ها.
پوستش نازک است این میوه زرد ما و قدی نسبتا بلند و اندامی توپر دارد آن دلربا اما به سبب دانه ی دراز و بی قواره اش ،اطرافش را کم گرفته اند آن نکتار های کم ادا ،عاشقان انبه همیشه شاکی اند از تداخل دانه بزرگ با شیرینی های داخل بیضی ما
آری انبه است آن انتهای خوشمزگی میوه ها
بگذریم دیگر از وصف آن
اگر بیشتر دقت کنید بر این میوه ی بی ادعا ،گمانتان نمی رود که هفته پیش گرون شده بود دانه ای 20 هزار تومان ،گویا در گرمگاه وطنش گمان نمی کرده که انقدر ارزش یابد حتی فراتر از باقلوا،آن روزها چقدر سرمست قدرت و مقام بود به عنوان شاه میوه ها.....تا اینکه هموطنانش تکثیر شدند با لطف دستان گرم تابستان کشور ما و از رونق افتاد ،گرانی بازار این محبوب زرد قصه ما....
حال دیگر کیلویی 20 هزار تومان شده انبه ی خوشمزه ما
کم کم به ارزانی پیدا می شود در آبمیوه و شیک و بستنی و آیس پک شهر ما
لذت ببرید از این معجزه ی آفرینش خدا
دلنوشته ای از یک عاشق انبه