نقاشیهای انتزاعی خیلی فوقالعادهای میکشید...
انقدر ازش سوال کردم و نقاشیهامُ نشونش دادم که خودم داشتم خجالت میکشیدم.
بهش گفتم میدونی چیو راجع به نقاشیهای انتزاعی دوسدارم؟ اینکه برداشتها متفاوته، هرکسی باتوجه به حس و حالش برداشت میکنه از خطوط و اشکال و تصاویری که توی نقاشیه، حتی ممکنه برداشت الان من از یه نقاشی واحد، با برداشت چند ماه دیگهام از همون نقاشی متفاوت باشه
گفت آره دقیقا همینطوره!
گفت حالا برداشت تو از این نقاشی من چیه؟
نقاشی که کشیده بود از تو گوشی نشونم داد و گذاشت چند ثانیه تو سکوت بهش نگاه کنم...
نگاه کردم و نگاه کردم...۲ تا صورتک پشت هم، خم روبه جلو، یه صورت ها محو و نامشخص، بدن ناکامل، ...
گفتم" از نگاه من، اینی که روبه جلو خم شده یه ادم درماندست، اونی که پشته، آدمیه که تو فکرشه، و فکر این آدم خستهاش کرده..."
در یک ثانیه، برداشت خودم مثل سیلی خورد تو صورتم و موهای تنم سیخ شد ...دقیقا باتوجه به حال و هوای خودم تعبیر کرده بودم :)) من خودمو توی اون نقاشی میدیدم...اون آدم خم شده روبه جلو من بودم...اون فکر...فکر اون بود...که منو خسته کرده...که منو درمانده کرده.... سکوت کردم و دیکه نتونستمادامه بدم...