ح جیمی.·۶ روز پیش[لانگ پاز]پرسید "داری گریه میکنی؟" سکوت طولانیای کردم، درست مثل لانگ پازهای داخل پرانتز که توی کتاب سوجانسون بین گفتگوی خودش و مراجعش وقتی پیش میاد…
ح جیمی.·۱۰ روز پیشتعلیقتا دیروز حالم خوب بود، میتونم بگم تقریبا پر بودم از حس امید و زندگی، میتونستم مسیر روبه جلو رو با وضوح هرچه بیشتر ببینم، میتونستم علیرغم ه…
ح جیمی.·۳ ماه پیشانسان یعنی تنهایی.به گمانم هیچگاه هیچکس تنهایی حاصله از درد و رنجی که داری را پر نخواهد کرد. گاهی خود همانهایی که انتظار داری بر تنهاییات مرهم بگذراند، خ…
ح جیمی.·۶ ماه پیشمقصد همیشگیدوباره....دوباره این راه و مسیر و تنهایی...دوباره این اتوبوس و کولهباری از خستگی و کارهای نیمهتمام....چشمی منتظر در انتها و چشمی دیگر در…
ح جیمی.·۸ ماه پیشآرزویی از جنس آسمان برای کودکی زمینیاولین باری که متوجهی حرکت ابرها تو آسمون شدم، خیلی خردسال بودم، ۵ یا ۶ ساله بودم. اونموقع فکر میکردم چیزیو کشف کردم که تا حالا کسی نکرده،…
ح جیمی.·۱ سال پیش"بگو ديگه چرا پرواز نمیکنی تو که زیباترین پروانهای..."بابا با نگاهی به آسمون با یه لحن شاکی گفت: این چند روز هوا گرفته بود اما هیچ بارونی نیمد! دست دادم و بوسش کردم. نشستم رو صندلی اتوبوس. اون…
ح جیمی.·۱ سال پیشگشتم، نبود، نگرد، نیست.یموقع هایی دلم میخواد خودمو یجایی جا بزارم و برم فراموش کنم کی و چی بودم. یاد یه اختلال افتادم که کارشناسی تو آسیب شناسی خونده بودم؛ اینجور…
ح جیمی.·۱ سال پیششماره چشمتان چند؟بدون چشم مسلح یعنی عینکم، نمیتونم اجسام رو از فاصله ۶۰ سانت دورتر ببینم...میبینم اما شفاف و واضح نمیبینم، بطوریکه اصلا قدرت تشخیص چهرهه…
ح جیمی.·۱ سال پیشسکوت مطلقاز بیکسی و بیپناهی به بیکسی و بیپناهی رجوع کردن میدونی چه شکلیه؟این شکلیه که داری تو دردها و عصبیتهای درون و بیرونت دست و پا میزنی، ل…
ح جیمی.·۱ سال پیشابد و یک روزطبیعیه که وقتی از بیرون با دوستات برگشتی، و اتفاقا واقعا لحظات خوبی رو هم درکنارشون سپری کردی، بیای و تو اتاقت بشینی گریه کنی؟امروز واقعا غ…