بنا به روز نوشت های زندگی ارهم و درهم فعلی نباید توقع داشت همه مقاله نویس یا مهندس نرم افزار باشد یا هم پیشنهادهای عالی جلو پادتون بزاره بگه ببین رفیق تو اشرف مخلوقاتی بیا این دئین که به گردن توست اداکن، با کمی راحتی نویسی می شود از زندگی زیبای سرمایه داری گفت یا از بد بختی نداری، چه می دونم از خوشگلی دختر همسایه از عذاهای مادر بزرگ صد ساله تون یا از ترشی سیر ده ساله پدر بزرگ تون یا اینکه نظرتون درباره جامعه فعلی چیست؟
مهم نوشتن راحت است منظورم اینکه شما سعی نکنید چیزی بنویسید که بقیه خوششون بیاد بلکه خیلی خیلی مهم است شما در دل تون چی میگذره و به چه چیزهای فکر می کنید و بنویسید، مثلا: به نام خدا من یک مسلمان متعصب و دین داری هستم که در راستای انجام و فرایزش تا بحال هیچ گُهی نخورده ام، نماز و روزه و زکات و حج و شناخت اینکه چرا من مسلمان هستم از این نوع کسشرای حقیقی نه دروغی، توجه داشته باشید بیشتر همین کتابهای ابلهانه روانشناسی یا کتب های موفقیت که تمام بازار رو به گند کشیده و کسانی بسیار اندک از آنها بهره جسته اند ما بقی از دم چرندن! چرا ؟ چون واقعا یا باوری در نوشتن آنها نبوده است یا منطبق با جامعه ما نیست، آن کودن که این کتابها را می نویسد شاید برای همان کشور خوب باشد که زندگی می کند اما برای ماها نه
در کل خوب نویشتن بسیار خوب است و آدم لذت می برد اما اینکه توی بزغاله وقت گرانت را صرف چیزهای می کنی که از اطراف از دیگران کپی شده است فقط به درد عمه ات می خورد، خوبی بشر در اینکه تنوع داره غذای ویژه آداب و رسوم ویژه، موسیقی ویژه، لباس ویژه، حتی دین و آئین ویژه و هزار ویژه دیگر پس حیف نیست خود مان را از فکر و افکار واقعی دیگران محروم کنیم یعنی واقعا جالب تر از این وجود ندارد که آدم بدونه تو مغز گُه تو چی میگذره حتی اگر بد باشه، زندگی یعنی همین همیشه که گل و بلبل نیست همیشه که بد بختی نیست همیشه که ثابت نیست
پس برادر ارجمند و خواهر گرامی آنچه تو اون کله لامصبت داری و میدونی قابل نوشتن هست بدون کم و زیاد و اعراق بریز برون ... دروغ لذتی ندارد اما واقعیت هرچه زشت باشد هم زیباست...