ویرگول
ورودثبت نام
حسن ریاضی
حسن ریاضیستاره ای در انزوای رصد خانه ... که فقط به این هوس می سوزد که این گوشه انزوا نیز دنیایی است، سخنی است حرفی است که تازه تر از تازه ، فقط نگاه کن...(فلسفه.دین.داستان.)
حسن ریاضی
حسن ریاضی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

روح سرگردان

مسیح شک و ایمان
مسیح شک و ایمان

۱۴مهر ۱۴۰۴

روزنگار امروز :

تماشای دو فیلم: Cure (۱۹۹۷) و Stalker تارکوفسکی با تأملی بر روح سرگردان داستایوفسکی در سینما.

امروز دو فیلم دیدم که هر دو، به طرز عجیبی، ذهن را پریشان و روان را ناآرام می کنند : Cure از کی‌یوشی کوروساوا و Stalker از آندری تارکوفسکی. در ظاهر، اولی داستان جنایت‌های زنجیره‌ای در ژاپن مدرن است و دومی، سفری عرفانی در ویرانه‌ای صنعتی. اما هر دو، در اعماق خود، آینه‌ی یک جست‌وجوی واحدند: جست‌وجوی معنای شرّ در روح انسان.

تابلویی که روح داستایوفسکی را از هم درید
تابلویی که روح داستایوفسکی را از هم درید

داستایوفسکی که خود ملول رنج های بسیار بود وقتی تابلوی پیکر مسیح در گور هانس هوبالین را دید به یکباره ایمان از روحش جدا شد ، میخکوب شدن داستایوفسکی نه از رنگ و لعاب و زیبایی تابلو بود بلکه مفهوم شر که به صورت پوسیدگی روی اندام مسیح نمایان شده بود و قدسیت نیز به شر گرفتار آمده بود روح او را آزرده و موجب تشنج او نیز شد ، از آن پس ایمان و شر روح او در آثارش شد .

شرّ در این دو اثر، همان‌گونه که داستایوفسکی در برادران کارامازوف یا جنایت و مکافات می‌دید، نه از جامعه می‌آید و نه از تصادف؛ بلکه درون انسان است، در خلأیی که میان عقل و ایمان باز می‌ماند.

در Cure، قاتل زنجیره‌ای هیچ انگیزه‌ای ندارد؛ او فقط «واسطه»‌ای است که پوچی و گم‌گشتگی انسان مدرن را عریان می‌کند. این همان روح راسکولنیکوف است، اما بدون اعتراف، بدون توبه.

در Stalker نیز، سفر به «منطقه» چیزی نیست جز ورود به اعماق روح، جایی که آرزوها برهنه می‌شوند و حقیقت، دیگر اخلاقی یا منطقی نیست؛ صرفاً وجودی است. تارکوفسکی در واقع همان کاری را می‌کند که داستایوفسکی در ابله می‌کرد: نشان دادنِ انسانِ ناتمام، انسانی است که در مرز ایمان و جنون ایستاده است.

هر دو فیلم، و هر دو کارگردان، در پی بازگرداندن «قداست» به تجربه‌ی انسان‌اند، اما نه از راه موعظه، بلکه از راهِ مواجهه با زشتی. داستایوفسکی همیشه می‌دانست که تنها از دلِ رنج و سقوط است که امکان رستگاری سر می‌زند. در Cure و Stalker نیز، زیبایی تنها در شکاف میان جنون و ایمان ظهور می‌کند.

شاید راز شباهت این سه جهان در این باشد که هم داستایوفسکی، هم تارکوفسکی، و هم کوروساوا، همه از درد یک عصر می‌گویند: عصری که در آن انسان، دیگر نمی‌داند چرا باید نجات یابد.

روحداستایوفسکیتارکوفسکیفلسفهایمان
۱
۳
حسن ریاضی
حسن ریاضی
ستاره ای در انزوای رصد خانه ... که فقط به این هوس می سوزد که این گوشه انزوا نیز دنیایی است، سخنی است حرفی است که تازه تر از تازه ، فقط نگاه کن...(فلسفه.دین.داستان.)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید