ماه رمضان است اما بهنظر میآید که روزهدارها در اقلیتاند. آنها که روزه نمیگیرند نه فقط از حیث تعداد که از نظر میزان مقبولیت هم دستبالا را دارند. در گذشته رسم بر آن بود که روزهخورها تقیه کنند. حالا شرایط به شکلی شده که روزهدارها از انگشتنما شدن میگریزند و انگار باید از خودشان برای ارتکاب عملی غیرعقلانی دفاع کند.
در این میان بحثهایی در باب نسبت روزهگرفتن با سلامتی مطرح است. عدهای از دو طیف موافق و مخالف، با اقامهی ادلهی علمی سعی در دفاع از دیدگاه خود دارند. آندسته از علمباوران که مدعی زیانهای اثباتشدهی گرسنگی و تشنگی بر سلامتی هستند، با تاکید بر اینکه "علم" به چنین نتیجهای رسیده، روزهگرفتن را عملی غیرعقلانی پس ناصواب میدانند. دستهی دیگر به همان شکل که فقها در قالب قاعدهی ملازمه بیان کردهاند بر این باورند که چون "شرع" حکم به روزهداری داده پس حتماً عقل هم آنرا تایید میکند و علم دیر یا زود به نتایجی مؤید آن خواهد رسید.
اما نگاه علمی و عقلی به اموری که منشاء دینی و ایمانی دارند گرهگشا نخواهد بود و گرفتار شدن در دوگانهای که در یک سوی آن، عدهای اصالت تمام امور را در گرو پذیرش علمی و تجربی آنها میداند، و در سوی دیگر کسانی در صدد اثبات عقلانیت تمام امور ایمانی هستند، راه به جایی نخواهد برد.
روزهگرفتن کار عاقلانهای نیست. بلکه ایمانی و عابدانه است. نه فواید آن برای بدن -اگر اساسا چنین فایدهای وجود داشته باشد- دلیل و پشتوانهی کافی برای آن خواهد بود و نه مضرات آن برای سلامتی -آنچنان که برخی پزشکان میگویند- آن را از اعتبار میاندازد.
پذیرفتنیتر است اگر بگوییم مؤمنان روزه میگیرند، چون آنچنان که غزّالی باور داشت "روزهگرفتن امر حضرت باریتعالی است که توسط پیامبر ابلاغ شده". با این نگاه، مؤمنین از سر ایمان و بندگی روزه میگیرند و از آنچه علم در مسیر تکامل خود ارائه میدهد آسودهاند. اساسا نمیتوان برای فرائض دینی و مسائل عقیدتی به دنبال دلایل و توجیهات علمی بود. نه به این معنا که دین و علم لزوماً در تضاد با هم یا در بیگانگی محض هستند، بلکه به این دلیل که مسائل عقیدتی و ایمانی وابسته به عالمی غیر از عالم تجربهاند و نمیتوانند پشتوانهی نظری خود را از گزارههای علمی و تجربی بگیرند.
اما علاوه بر نگاه مومنانهای که بندگی و تسلیم جوهر آن است، به گمان من روزه معنای دیگری هم میتواند داشته باشد. روزهگرفتن، روشی است که با چشمپوشی موقت از لذایذ میّسرِ غریزی سعی در تضعیف پابستگیهای نفس و تقویت توجهات درونی در آدمی دارد. "روزه" تحمل محرومیتی خودخواسته است به قصد دور کردن ذهن از تعلقات و مشغولیات همیشگیاش، تا پرداختن به عوالم معنوی -آنچنان که مولانا گفته- آسانتر شود؛
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
این روش نه مختص مسلمین است و نه در انحصار خداباوران. اما در نگاهی خداباورانه میتوان اینگونه انگاشت که روزهگرفتن فرمانی الهی است که مسلمانِ مؤمن از سر تسلیم و ایمان بهجا میآورد و در آن موهبتی برای او نهفته است و آن موهبت همان ابزاری است که میتواند از او برای ارتقاء معنوی و بهتر کردن احوالات غیرجسمانیاش بهره ببرد. کما اینکه ممکن است هزینهی محدودی هم از محل آسایش و سلامت جسمانیاش برای این رشد معنوی بپردازد.
در دنیای ما، که علم و تجربه در مقایسه با باورهای آسمانی نقش بیشتری را در اقناع بشر به دست آوردهاند، طبیعی است که رویارویی علم و دین آشکار شده و برهمسایش آنها رفتار انسان را به چالش کشیده و آدمیان را با پرسشهای جدی و جدیدی روبرو کند. مانند چالشی که پزشکی در باب روزهگرفتن برای مؤمنین ایجاد کرده.
اما این تقابل نه دین را از میدان به در میکند و نه میتواند از حجیّت علم و تجربه برای عقل، بکاهد. تقابل علم و دین، هر یک از آندو را در جایگاه طبیعی خود مینشاند و ما را به سوی بازتعریف و اصلاح انتظاراتمان از آنها نزدیک میکند.
در این صورت، نه مومنین شفای تمام مشکلات جهان و تفسیر تمام پدیدههای عالم را در معتقدات ایمانی خود میجویند، و نه علمباوران عقاید دینی را تماما بیاثر میبینند.
۱۳۹۹/۲/۱۴