این فیلم حکایت درد انباشته در جامعه است که در روایت خود، آنرا همچون غده و دملی چرکین می نمایاند که سرباز می کند و واقعیات را که همان میکروب های موجود در این دمل است به بیرون می ریزد. " لانتوری " حکایت جامعه ای است که از یک سو، وقایع آن بر کسی پوشیده نیست و از سوی دیگر، کس و کسانی هستند که تمایلی به افشای این واقعیات ندارد. این روندی است که نه در ایران، بلکه در بسیاری دیگر از کشورها نیز وجود دارد.
" لانتوری " یک فیلم نیست، اثری هنری از یک تابلوی چرک و کثیف است و درمیشیان هنرمندی است که این تابلو کثیف را که سخن از تابو ها دارد، همچون قطعات یک پازل، ابتدا از هم جدا و تا آخر فیلم با درگیر نمودن ذهن مخاطب با آن، قطعات را مجدداً بهم متصل می کند. روایت مستند گونه فیلم، تجسم تلاش درمیشیان برای واقعی نشان دادن و افشای برخی مسائلی بغرنج اجتماعی است که نتیجه یک مورد آن در نهایت می بایست، به قصاص عضو بیانجامد، اما حیف که ناچاراز تن دادن به پایانی تحمیلی می شود و آخرین قطعه پازل را نمی تواند در جای خود قرار دهد، در نتیجه آن را برای همیشه در ذهن تماشاچیان فیلم خود باقی می گذارد.
لانتوری یکی از فحشهای رایج در زندان است. این اصطلاح به افراد تازهکار، کارنابلد و ناکارآمدی گفته میشود که بسیار پرمدعا نیز هستند.
اسیدپاشی
اسیدپاشی یکی از انواع شدید خشونت بوده که بیشتر علیه زنان صورت گرفته و ممکن است در مواردی منجر به مرگ قربانی نیز شود. اسیدپاشی حملهای است که نه به قصد قتل، بلکه معمولاً برای انتقام و نابودی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام میشود.
اسیدپاش معمولاً یکی از اعضای نزدیک خانواده یا بستگان بوده است.
بیشترین دلیل اسیدپاشی، خواستگاری ناموفق، رابطه خارج از چارچوب ازدواج یا درخواست طلاق بود. عواملی مثل فقر، وضعیت بد اجتماعی و اقتصادی و کلاهبرداری مالی هم از دیگر عوامل شایع بودند.
بیشتر قربانیانی که در این تحقیق بررسی شدند (۷۱ درصد) متأهل بودند. نیمی از زنان هدف حمله شوهر یا بستگان دیگر قرار گرفته بودند و بقیه آنها هدف افراد غریبه.
مردان قربانی نیز در بیشتر موارد هدف حمله افراد غریبه (۳۶٪)، نامعلوم (۳۵٪)، در حین دعوا (۱۷٪) یا قربانی حمله همسرشان (۱۲٪) بودند.
متوسط سن قربانیان ۳۶ سال و متوسط سوختگی ۳۰ درصد بود. اکثر قربانیان مرد مجرد و اکثر قربانیان زن متأهل بودند.
فیلمی مستند در رابطه با اسیدپاشی زنان در ایران توسط کارگردان ایرانی کانادایی بانو سونا مقدم با نام معصومه ساخته شده است که به زندگی و آسیب های قربانیان اسیدپاشی در ایران میپردازد.
قربانیان اسیدپاشی
راننده تاکسی: این راننده سال 87 از سوی 2 جوان ربوده شد و مورد اسید پاشی قرار میگیرد که علت آن سرقت بوده است.
همکلاسی: در سال 87 دو همکلاسی که یکی از آنها از دیگری به دلیل متلک های دوران دبیرستان کینه داشت به صورت دیگری اسید می پاشد.
امیر: در سال 87 پدر دختری 15 ساله به دلیل تجاوز به دخترش به فرد متجاوز به نام امیر اسید می پاشد.
پسرک 18 ساله: در سال 87 دختری به نام فرحناز به صورت پسر مورد علاقه اش اسید می پاشد که علت آن را تجاوز جنسی عنوان کرده است.
مهناز کاظمی: به دلیل دادن دادخواست طلاق، توسط شوهرش مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت.
آمنه بهرامی: سال 83 قربانی اسید پاشی شد که علت آن ناکامی پسر جوان در ازدواج با او بود.
داوود روشنایی: در سال 84 قربانی اسید پاشی شد اما هیچ وقت علت آن مشخص نشد. براساس اطلاعلت پرونده به اشتباه قربانی شده است.
معصومه عطایی: سال 1389 در پرونده گفته شد که پدر شوهر قربانی به دلیل طلاق به وی حمله کرده است.
سارا: دختری ۲۶ ساله که مردی موتورسوار در خیابان راه را بر او بست و بر صورتش اسید پاشید.
سیما قربانی: سال 90 که توسط خواستگار سابق مورد حمله قرار گرفت.
سمیه: در سال 90 توسط همسرش به دلیل جدایی مورد اسید پاشی قرار گرفت.
عزیز 50 ساله: سال 90 به دلیل ظلم هایی که به دخترش کرده بود توسط او مورد اسید پاشی قرار گرفت.
مرد 40 ساله: سال 90 از سوی همسرش به دلیل خیانت به زندگی مورد اسید پاشی قرار گرفت.
محسن مرتضوی: سال 91 به دلیل یک سوء تفاهم با تصور مزاحمت برای همسر دوستش توسط همکارش مورد اسید پاشی قرار گرفت.
تهمینه یوسفی: سال 92 توسط پدر و مادرش (معتاد بودند) اسید پاشی شد
سمیه افشاری: سال 93 تنها به دلیل یک حسادت زنانه قربانی اسید پاشی شد.
علل اسیدپاشی
انتقامجویی عشقی:این نوع اسیدپاشی معمولاً در میان جوانان دیده میشود. دختر یا پسری که به فردی دلبستگی عشقی و عاطفی پیدا کرده و احتمالاً ارتباطاتی نیز با یکدیگر داشتهاند و حالا طرف مقابل وی را ترک کرده یا با دیگری طرح دوستی و آشنایی ریخته و یا ازدواج کرده است. در چنین مواردی انگیزه حسادت و انتقامجویی باعث اسیدپاشی روی قربانی میشود.(موضوعی که لانتوری مایل است به آن بپردازد کنکاش پیرامون «اسیدپاشی» است. یک کنش ناهنجار که گرچه ممکن است رخدادهای پرشماری نداشته باشد، اما به دلیل خراش سهمگینی که به وجدان عمومی و نیز عواطف اجتماعی میزند، اتفاق دردناک و پر سروصدایی است. این عمل یکی از جرمهای بشدت ضداجتماعی است و در جوامع مختلف رخ میهد.)
انگیزه ناموسی: مواردی از اسیدپاشی گزارش شده است که به دنبال مزاحمتهای ناموسی از طرف یک مرد برای خانمی پیش میآید که گاه به تجاوزات جنسی منجر میشود. در چنین حالتی خود قربانی یا فردی از طرف وی اقدام به اسیدپاشی به فرد متجاوز میکند.
اسیدپاشی به عنوان وسیلهای برای اخاذی و سرقت: موردی گزارش شده است که چند نوجوان با تهدید قربانیان خود به پاشیدن اسید روی آنها اقدام به اخاذی و زورگیری میکردهاند.
اختلاف خانوادگی: در مواردی به دنبال اختلافات خانوادگی فردی قربانی اسیدپاشی در منزل شده است. نمونههایی از این موارد پاشیدن اسید توسط شوهر روی همسرش یا پاشیدن اسید از طرف زن اول روی همسر دوم (سوگولی) شوهرش بوده است.
کینههای قدیمی: یکی دیگر از علل اسیدپاشی کینههای قدیمی است که بعد از مدتها باعث انتقامجویی میشود. موردی گزارش شده است که پسر جوانی به دلیل اینکه مدتها قبل توسط همکلاسی خود مسخره میشده است، بعد از چند سال روی صورت وی اسید پاشیده است. اقدام تأخیری به چنین امری به دلیل این است که فرد اسیدپاش شناخته نشود.
هراس اخلاقی
مشکل دیگر در این زمینه آن است که وقتی اسید میتواند تا این اندازه ابزاری برای بزه و جرم باشد، چرا باید به آسانی قابل دسترس باشد؟ چرا هیچ قانونی که حمل بیرویه و خرید و فروش بیسبب آن را منع کند، وجود ندارد؟ درحالی که در برخی کشورها مواد منفجره یا مضر مانند اسید برچسب و کد رهگیری دارند که مشخص میکند این ماده را چه کسی خریده و در کجا میخواهد استفاده کند، در کشور ما این ماده به سادگی برای همه قابل دسترس است.
از سوی دیگر، پدیده اسیدپاشی به دلیل بُرد تبلیغاتیای که دارد، بویژه اگر به صورت سریالی و گسترده صورت گیرد، نظیر آنچه در اصفهان رخ داد، میتواند زمینهساز «هراس اخلاقی» در جامعه باشد. «هراس اخلاقی» اصطلاحی است که «استنلی کوهن» برای نخستین بار در سال 1972 آن را در کتاب «شیاطین قوم و هراس اخلاقی» مطرح کرد. این اصطلاح به وضعیتی در جامعه اشاره دارد که بر اثر نمایش خشونتهای اجتماعی به صورت اغراقآمیز پدید میآید.
ازاین سبب، اسیدپاشی به دلیل نتایج دلخراش و ترسآورش میتواند به وضعیت «هراس اخلاقی» دامن بزند و مردم را در وضعیت ترس عمیق قرار دهد. این اتفاق وقتی بیشتر به چشم میآید که بدخواهان جامعه بخواهند از آب گلآلود ماهی گرفته و اهداف ناخوب خود را دنبال کنند؛ چیزی که نمونه آن را در اسیدپاشیهای دو سال پیش اصفهان دیدیم. هراس اخلاقی نتایج تهدیدکنندهای برای جامعه دارد که ممکن است به ناپایداری مدنی بینجامد. نتایجی مانند دشمنی و خصومت، نگرانی مفرط، باورپذیری شایعه، اغراق در آمار، انحراف افکار عمومی و تغییر پاسخ.
باکسی که این بلارا سرت آورد،چه خواهی کرد؟(سهیلاجورکش)
به نقد از باشگاه خبرنگاران جوان
سهیلا یکی از قربانیان اسیدپاشی سریالی اصفهان است. دختر جوانی که در ۲۶ سالگی قربانی حمله اسیدی افراد ناشناسی شد. درست مثل سحر، مرضیه و مینا. زنان و دخترانی که در اصفهان یکی پس از دیگری هدف حملههای مشکوکی قرار گرفتند.
واقعا نمیدانم. پرسش سختی است. من طرفدار خشونت نیستم. دوستدار صلح و ریشهکن شدن ظلم هستم، اما من از آن آدمی که این بلا را سر من آورد، میپرسم که تو به همه سختیهایی که من متحمل شدم، فکر کردی؟ آیا میدانی سوختگی و نابینایی یعنی چه؟ جای ظرافت زنانه با سوختگی و گوشت اضافه تا آخر عمر زندگیکردن چه احساسی دارد. من هزار بار مُردم و زنده شدم. همه افرادی که مثل من قربانی اسیدپاشی شدند، تمام این لحظات سخت و طاقتفرسا را تجربه کردند. نمیدانم شاید به خاطر این است که ما همیشه بخشیدیم، شاید اگر چند نفری با اسیدپاشان جور دیگری رفتار میکردند، الان ماجرای اسیدپاشی در ایران طور دیگری بود.»
ح.م