این روزها خیلی در باب اهمیت «بازاریابی محتوا» میخونیم. انواع روشهای دور زدن الگوریتم و هشتگگذاری و موفقیت در سوشال مدیا رو یاد میگیریم و تو بعضی موارد حتی موفق میشیم. اما بین همه این آموزشها و پادکستها و وبینارها یه نکته همیشه فراموش میشه و اون ادبیاته.
در رابطه با اهمیت ادبیات و نوشتار، کتابهای زیادی نوشته شده. برای مثال تیتر همین مطلب رو از کتاب مقدس گرفتم. جمله کامل اینه: « و در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود». بعدها «دریدا» در باب مفهوم «بریکولاژ» این جمله رو تغییر میده و میگه: «... و در آغاز «و» بود».
بین جهان گفتار و نوشتار تنازعی دائمی برقراره. همیشه قدرت، در نقطه مقابل نوشتار ایستاده. مثال معروفی که در این رابطه زیاد استفاده میشه اینه که : «اگر فرمان شاه مکتوب شود، نیازی به شرف یابی او نیست». شاه همیشه از نوشتار فراری بوده، چراکه بدیلی برای اون ایجاد میشده تا جایگزینش بشه.
یک مثال جالب دیگه که این اواخر تو کتاب «جهان مکتوب» خوندم، ماجرای آپولو 8 بود. تو یک قسمت از این کتاب اومده: «همینطور که زمین کوچک و کوچکتر و ماه بزرگ و بزرگتر میشد، فضانوردان برای ثبت همهچیز روی دوربین به مشکل برخوردند. برج مراقبت پی برد که فضانوردان باید به فناوری سادهتری تکیه کنند: کلام ملفوظ. «مایلیم، اگر ممکن است، شما شاعران تا آنجا که از دستتان برمیآید جزئیات بیشتری را برایمان توصیف کنید.»
هر سه فضانورد بعد از این پیام، شعرهایی نوشتند که با خوندن اون شعرها میشه به دریافت هر شخص از محیط پیبرد. یکی محیط ماه رو سخت و سرد توصیف کرده و یکی دیگه گفته :« تنهایی سترگ ماه در اینجا پرمهابت است.» اون از ترسی همراه با احترام (Awe) صحبت کرده، ترسی که معمولا در مواجهه با طبیعت تسخیرنشدنی رخ میده.
همه این حرفها رو زدم که بگم نباید برای بازاریابی بهتر، بیخیال ادبیات شد. شاید جالب باشه بدونید «پلونیوس» (پدر اوفلیا) تو پرده دوم هملت، در رابطه با اجرایی صحبت میکنه که تو دوران جوانیش در نقش «سزار» بازی کرده. «شکسپیر» در حقیقت تو اولین اجرای متن هملت داشته اجرای نمایشنامه «ژولیوس سزار» رو تبلیغ میکرده. اجرایی که مدتی بعد قرار بوده روی صحنه بره و از قضا بازیگر پلونیوس نقش سزار رو داشته. یعنی تو اون سطح ادبیات هم میشه مارکتینگ کرد (اتفاقا بازاریابی درونگرا هم بوده).
البته همه این حرفها به این معنی نیست که بقیه بد باشن و من فقط ادبیات رو میشناسم. بیشتر این حرفها واسه این بود که واکنش شما رو ببینم.