گمگشتگی
امروز صبح طبق روال همیشگی مشغول بررسی کارهای روزانهام بودم که تقویم کنار میز توجهام را به خود جلب کرد! تقویم فصل آخر سال را نشان میداد و من مبهوت این شتاب گذر روزگار. لحظهای به خودم آمدم دست از کار کشیدم. جلوی آینه ایستادم و به خودم نگاه کردم. سعی کردم تمام جزییات را به خوبی ببینم نه فقط جزییات ظاهر را بلکه احساساتی که یکی یکی سرک میکشیدند را به نظاره نشستم و از آنجا که مدتی ذهنم درگیر ارتباط موثر بود، به یاد مفهوم "بودن" از دیدگاه نظریه وجودی افتادم. "بودن" در این رویکرد یعنی ارتباط فرد با خویشتن، ارتباط با دیگران و ارتباط با محیط که تعامل اینها با یکدیگر شیوهی بودن ما در این دنیا را شکل میدهد.
انگار در دنیای پر سرعت ارتباطات امروز، ارتباط با خویشتنِ خویش به حاشیه رفته و کمتر به آن سر میزنیم. انگار پیگیری آدمهای دنیای مجازی وقتی برای خلوت کردن با خود را برای ما نگذاشته. انگارآنقدر غرق صنعت شدهایم که از خواستههایمان بدرستی آگاه نیستیم و هر چه را به ما القا میکنند خواسته خود میدانیم و در پی آنیم!
شاید به خاطر همین ارتباطِ به حاشیه رفته با خودمان است که در ارتباط با دیگران نیز دچار مشکلات اساسی میشویم. وقتی با احساسات و نیاز های خود بیگانه باشیم یا انکارشان کرده باشیم، چطور میتوانیم آنها را به دیگران ابراز کنیم؟ یا وقتی با خصلتها و توانمندیهای واقعی خود آشنا نباشیم چگونه مخزن عزت و اعتماد به نفس مان را پر نگه داریم تا در مواجه با پس رانی های جامعه کم نیاوریم!؟ وقتی محدودیتهای خود را نشناسیم چطور انتظارات و تلاشهایمان را سازماندهی کنیم؟
آموختهام که ارتباط با خود یعنی خودآگاهی :
چه ویژگیهای ظاهری دارم؟
ویژگیهای بارز شخصیت من کدامند؟
با احساساتم چطور مواجه میشوم و آنها را چطور بروز میدهم؟
خواستهها و نیازهایم چیست و چطور بیانشان میکنم؟
توانمندیها، علایق، استعدادهای من کدامند؟
ارزشهای من چیست؟
اهدافم در زندگی چیست؟
از زندگی چه میخواهم؟ معنای زندگی من چیست؟
دوباره چهره خودم را در آیینه دیدم. این بار آشناتر. روی برگه کارهای روزانهام نوشتم:
۱- ارتباط با خود
۲- رسیدگی به ....
#لیلاگیاهی
tebpsy.com
@counselingtebyan