هانیه علی اکبر
هانیه علی اکبر
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

گناهکار زندگی خود بودن که آن قدر‌ها هم مجازات کردنی نیست!

گره بعضی اتفاقات زندگی آن قدر کور می‌شود که فکر می‌کنی یا باید از خیر باز کردنش بگذری یا قیدش را بزنی و به دو‌ تکه تقسیمش کنی. بعد تکه‌ی اول بشود همه‌ی حس و حال‌های قبل از گره، تکه‌ی دیگر هم باشد همه‌ی آن چیزی که بعدش داشتی. آن وقت باید مثل رازی که تو فقط از آن خبری داری چون صاحبش فکر کرده یک سر ماجرا به تو ربط دارد؛ هر دو تکه را فراموش کنی تا مبادا گذشته و آینده دوباره در تلاقی هم گره‌ساز شوند. در دام‌ گره‌ها افتادن و از آن بیرون آمدن هم که کار هر کسی نیست. پس چه بهتر که خودت را وارد این داستان‌ها نکنی یا حداقل به گره‌های دیگران کاری نداشته باشی؛ حتی اگر به اجبار یک سر داستان را روی شانه‌هایت گذاشتند. اصلا چرا طناب گناه‌کاری که گردنت انداختی را پاره نمی‌کنی؟ گناه‌کار زندگی خود بودن که آن‌قدرها هم مجازات‌کردنی نیست.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید