هانیه علی اکبر·۲ سال پیشخونمردگیخونمردگی مثل نیمهکاره ماندن کارهای شخصی یا قطع تعلقهاییاست که گهگاه در وجودت دنبالشان میگردی. دردی سوسو میزند اما بریده بریده. تا زم…
هانیه علی اکبر·۳ سال پیشگرمازدگیزیر آفتاب سلولهای مغزیم که چندسال پیش پشت درهای آی سیو بخشی از آنها را از دست دادم تا رگهای زیادیام را بخوابانم- آدم همیشه مجبور است رگ…
هانیه علی اکبر·۳ سال پیشافسردگیهمیشه یه سری دلایل الکی دارم که از چیزهایی بدم بیاد و از چیزهایی هم خوشم بیاد. از کجا اومدن دلایلم؟ نمیدونم! پشتشون چیه؟ نمیدونم! از کجا…
هانیه علی اکبر·۳ سال پیشگناهکار زندگی خود بودن که آن قدرها هم مجازات کردنی نیست!گره بعضی اتفاقات زندگی آن قدر کور میشود که فکر میکنی یا باید از خیر باز کردنش بگذری یا قیدش را بزنی و به دو تکه تقسیمش کنی. بعد تکهی او…
هانیه علی اکبر·۴ سال پیش«مد»مد چیز عجیبی است. آن قدر عجیب که حتی احساسات آدمها را هم شبیه هم میکند؛ یا نه، بروز احساسات آدمها را شبیه هم میکند. دوستت دارمهای یکسا…
هانیه علی اکبر·۴ سال پیش«مهاجر سرزمین خودت نشدی؟»همین که بفهمی دردی در عمیقترین نقطهی وجودت رشد کرده، پر و بال گرفته و میخواهد خودش را پیشتر ببرد کافی نیست. باید آنقدر پاپیچ خودت شوی…
هانیه علی اکبر·۴ سال پیشفروغِ یگانگی در شخصیت و هنر"یک پنجره برای دیدنیک پنجره برای شنیدن"و فروغ نیست، ببیند که روزهای قرنطینه چهجور امانمان را بریده!حتما شما هم این روزها بیشتر دلتان خواس…
هانیه علی اکبر·۴ سال پیش«رهایی»دلم میخواهد وقتی واژهها توی سرم رژه میروند و کلمه میشوند، دست یکیشان را از وسط انقلابی که راه انداختند بگیرم و بکشانمش یک گوشهی دنج.…