محسن حسن نژاد
محسن حسن نژاد
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

کنش بی‌کنشی!

یکی از مفاهیم دلنشین در اندیشه‌های تائوئیستی چیزی هست که بهش میگن کنش بی‌کنشی!

لائوزه در فرازی از تائوته‌چینگ میگه که انسان فرزانه کارهاش رو از طریق کاری نکردن به انجام می‌رسونه. عبارت خیلی گنگ و مبهم به نظر می‌رسه. اصلاً چطور چنین چیزی ممکنه؟

ما توی دنیای جدید یاد می‌گیریم که تلاش کنیم خودمون و جهانمون رو کنترل کنیم. مرز بکشیم. برنامه‌بریزیم، به اهداف بلند‌مدت و کوتاه مدت فکر کنیم. زندگی ما سرشار از فکر کردن به مقصد‌ها و تلاش برای زیستن در آینده ‌است. در تفکر مدرن ما همیشه خوشی، بهروزی، شادکامی و آزادی رو می‌خواهیم در آینده پیدا کنیم و این ما رو از لحظه‌ها غافل می‌کنه.

ما خیلی وقته که دیگه نمی‌تونیم عین یه موج لا به لای امواج دریای هستی زندگی کنیم. همیشه چشم انتظار این هستیم که یه آینده‌ی بهتر فرا برسه اما وقتی درست به دستاوردهایی که دنبالش بودیم می‌رسیم، حس تهی بودن و پوچ بودن بهمون دست میده. نمی‌تونیم دیگه از لذت زیستن سرشار بشیم. دنبال یه کار جدید می‌گردیم تا خودمون رو توش غرق کنیم. این بیماری ما است!

کنش بی‌کنشی، یعنی به جای این که خودمون رو بیرون از جهان هستی ببینیم، بیایم تا عین ذره‌های معلق توی آب، با جریان موجود در جهان هستی همراه بشیم. این نگاه دیگه بازی هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی و کنترل‌گری رو تموم می‌کنه و اجازه میده طعم لحظه‌ها رو بچشیم.

به این معنا ما دیگه کنشگر نیستیم. یه موجیم که جریان آب ما رو ایجاد می‌کنه و در نهایت به جریان آب بر می‌گردیم و کیه که ندونه که خود موج چیزی جز همون جریان آب نیست؟


عرفانتائوئیسمرهایی
بازی با کلمات یک سرگشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید