Heloia
Heloia
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

زندگی زرافه و نارنگی

چند مدتیه که شبا خوب نمیخوابم و چند بار از خواب میپرم. وقتایی هم که خوابم، رویاهای چرند و پرند می‌بینم. دلم میخواد بخوابم ولی خوابم نمیبره.

هر روز به خودم قول می‌دم که قوی و با اراده باشم و رژیمم رو رعایت کنم؛ اما بازم شکست میخورم.

سوزش معده‌ و حالت گرفتگی راه گلو به مری (میدونم عجیبه) اذیتم میکنه.

سه درس از کتاب زبان آلمانیم رو نخوندم و تمریناتش رو حل نکردم. فعل‌ها و حرف‌های اضافه‌شون جلوی چشمم رژه میرن.

زرافه، غمگین یه گوشه نشسته و نارنگی هم لباس سبزش رو پوشیده و رو ترش کرده. نه اینکه باهم قهر باشن، فقط نمیتونن به توافق و تفاهم برسن. هردوشون نیاز دارن که کمتر سخت بگیرن، کمتر فکر کنن و بیشتر لذت ببرن. خلاصه که زرافه و نارنگی خیلی وقته حالشون خوش نیست و انگار قرار نیست که به این زودی هم خوب بشه. ولی خب زندگیه دیگه، چه میشه کرد؟

بی ربط و در ستایش نور
بی ربط و در ستایش نور
خلاصه شده در کتاب، غذا، سریال، آفتاب و رنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید