نمیدانم چقدر تجربه کار در محیط شرکت را دارید یا اصلا علاقهای به این کار دارید یا نه؟ 1 سال و 6 ماه مصاحبه کردم تا بالاخره تصمیم گرفتم جایی مشغول به کار شوم. تجربه 18 ماه مصاحبه، خوشایند است. اصلا مصاحبه کردن کار جالبی است. پیشنهاد میکنم حتی اگر جایی مشغول به کار هستید، مصاحبه کردن را بگذارید جزء کارهای هفتگیتان. هر هفته برای جایی تازه رزومه بفرستید و این کار را انجام دهید.
وقتی به روزهای اولی که این کار را شروع کردم، فکر میکنم، یادم میآید آن روزها چقدر کم رو بودم و نمیتوانستم حرف بزنم. احتمالا شما هم از آن کابوسهایی دیدهاید که دارد اتفاق بد و ناخوشایندی میافتد اما حس میکنید نمیتوانید دهانتان را باز کنید و کمک بخواهید. روزهای اولی که مصاحبه میکردم، همین احساس را داشتم. اصلا نمیشد آنطور که باید از تواناییهایم حرف بزنم. طبیعی است. به هر حال هیچوقت تا پیش از آن جایی از من خواسته نشده بود حرفی درباره خودم بزنم.
داستان مصاحبههایم را یک روز برایتان مینویسم. اینجا قرار است درباره محل کار جدیدم بنویسم. وقتی برای مصاحبه با این شرکت آمدم، همزمان 2 جای دیگر از من خواسته بودند کارم را از شنبه بعدی شروع کنم. همهشان با حقوق پیشنهادیام کنار آمده بودند. اینجا مسئله انتخاب مطرح میشود.
تمام مدیران و کارکنان شرکتها که مسئولیتی در مصاحبه و ارزیابی شما دارند، خیال میکنند آنها مشغول انتخاب یا عدم انتخاب شما هستند. بگذارید همینطور خیال کنند. مسئله این است همواره این شما هستید که انتخاب میکنید. با این تفکر وارد شرکت شوید، روی صندلی بنشینید. چند نفس عمیق بکشید. پایتان را روی آن یکی بیندازید. به صندلی تکیه دهید و منتظر باشید از شما سوال کنند. شما موظف نیستید جوابی بیش از آنچه انتظارش میرود، بدهید. کلا زیادهروی نکنید. نه در حرف زدن، نه در شنیدن!
بله! شما که وقتتان را از سر راه نیاوردهاید. قرار است این حس را به مصاحبهکننده بدهید که دارد زمان و جلسه را مدیریت میکند. ولی شما با پاسخهایی که به سوالات میدهید درواقع دارید این مسیر را میچینید. همینطور میشود که یک مصاحبه به ظاهر یک ربعی، میشود یک ساعت و ربع و دست آخر شما استخدام میشوید.
همیشه برای مصاحبه، قرار و زمانی برایتان تعیین میکنند. همیشه به موقع در محل مصاحبه حاضر شوید. نشان دهید به وقت اهمیت میدهید. گاهی پیش میآید مصاحبهتان را به تعویق میاندازند یا از این حرف میزنند که چند نفر جلوی شما هستند! آنها چنین حقی ندارند. وقتی ساعتی مشخص برای مصاحبه با شما تعیین شده یعنی راس آن ساعت نهایتا با 5 دقیقه تاخیر باید مصاحبه با شما انجام شود. این باج را به هیچ جایی ندهید. شما برده نیستید! شما بنده هم نیستید! برای خودتان، وقتی که گذاشتهاید و هزینه اسنپتان، احترام قائل باشید.
یادم است وقتی یک هفته مانده بود بیایم به این شرکت، از مرکز تخصصی ناباروری مام، خواسته بودند برای مصاحبه بروم. از آن سر شهر با کلی هزینه خودم را رساندم به آن مرکز و گفتند 3 نفر جلوی من هستند و مصاحبه کننده رفته تا ناهار بخورد! این یعنی بیاحترامی. یا این زمان را تعیین نمیکردید یا حالا که این کار را کردید، باید با من مصاحبه کنید. آنقدر عصبانیتم آشکار بود که همان موقع خواستند بروم داخل. مصاحبه من 5 دقیقه هم طول نکشید چون هر دو (من و آن خانم مصاحبه کننده) میدانستیم نه من میخواهم آنجا کار کنم نه او میخواهد من کارمندش باشم!
حالا، بعد از گذشت این همه ماه که دو باری از آن حرف زدم، اینجا مشغول به کار شدهام. حالم خوب است. میز خودم را دارم. به همان رنگی که میخواهم، درآوردمش. هر روز من با حالی خوب شروع میشود. چه چیزی از این بهتر؟
پس نگران پیدا کردن کار نباشید. لبخند بزنید. نفس عمیق بکشید. به صندلی مصاحبهتان تکیه دهید. پا روی پا بیندازید و از خودتان حرف بزنید. شما بینظیر هستید. هر آن چیزی که هستید را به زبان بیاورید. فاصله شما تا استخدام، ترسهایی است که از آن آگاه نیستید یا اگر هستید کاری برایشان نمیکنید.