کتابها درمان دردها هستند. البته این نظر من هست. خیلی وقتها یک بخش یا کل یک کتاب چیزی به من آموزش داده که درمان یک زخم بوده که مدتها درگیرش بودم. بعضی از مشکلات هم همه گیر هستند مخصوصا در یک کشور. دلیل هم میتونه مشکلات فرهنگی باشه که یک مشکل رو در جامعه رواج میده. مثلاً در جامعه آلمان آبجو خوری حتی در صبح هم رواج داره که میتونه ریشه برخی از مشکلات باشه.
یکی از مشکلاتی که هم خود من درگیرش هستم هم دیدم دوستان نزدیک و دور با اون دست و پنجه نرم میکنند، کمبود مهارتهای ارتباطی هست، مخصوصا در مواجهه با شریکان زندگی. یک مشکل بزرگ این هست که ما بلد نیستیم بحث کنیم و اختلافها رو حل کنیم.
الان که کودکی رو در بطن خودم دارم و دغدغه تربیت صحیحش رو در ذهن خودم می پرورانم، در حال گوش کردن به کتاب صوتی هستم که به فارسی ترجمه نشده. اسم کتاب این هست `کتابی که آرزو میکردید والدینتان خوانده بودند`. رویکرد این کتاب به تربیت، بیشتر تمرکز روی والدین داره و بیان میکنه که چیزی که باعث میشه ما بهترین والد برای کودکمون نباشیم اینه که گذشته تلخ ما و خاطرات تجسم شده بین ما و کودک قرار میگیره. هدف این کتاب اینه که ما رو نسبت به زخمهای گذشته آگاه کنه که به زبون خودمونی سر بچه خالی نکنیم.
یک بخش از کتاب که برای من بسیار جذاب بود و راستش نتونستم صبر کنم و وقتی کل کتاب رو مطالعه کردم, خلاصه کتاب رو بگم، قسمتی بود که راجع به بحث کردن والدین با هم و تاثیر منفی اون روی روان کودک بود. اینکه این بحث کردنها چه قدر میتونه حس امنیت بچه رو بگیره و آسیب زننده باشه. بخش جذاب اینجا بود که آموزش می داد چه جور بحث کنیم که مسئله حل بشه نه اینکه پیروز بشیم. خلاصه اون رو باهاتون درمیون میگذارم.
اولین نکته که بیان میشه اینه که تفاوتها همیشه وجود دارند اما لزومی نداره که روابط رو تخریب کنند یا محیط امن بچه رو بر هم بزنند. خانوادههای موفق سعی میکنند که احساسات هم رو بشنوند و به وجود تفاوتها صحه می گذارند.
۱- بحث کردن تنیسی.هدف این نوع بحث کردن، به دست آوردن امتیاز بیشتر هست، و هدف اصلی که باید پیدا کردن راه حل باشه, گم میشه. در واقع هدف اصلی باید فهمیدن همدیگه و مصالحه باشه نه پیروز شدن. بحث کردن تنیسی، با یک شکایت شروع میشه و دو طرف از جملات منطقی استفاده می کنند که خودشون رو به اثبات برسونند.یکی اون میگه و یکی طرف مقابل جواب میده. این بگو مگو تا جایی دنبال میشه که یک نفر، دیگه ادله ای نداره و نفر مقابل پیروز میشه. طرف شکست خورده احساس عشق و گرمی به شریک خودش نمیکنه.برنده احساس خوبی داره اما به قیمت نارضایتی شریکش.
۲- 'روش اه گربه رو نگاه کن'. این روش, روشی هست که یک طرف حواس طرف دیگه رو با عوض کردن موضوع پرت میکنه.شاید در کوتاه مدت, این روش مشکلی نباشه که صحبت کردن رو به تاخیر بندازیم، اما اجتناب از موضوع خود غلط هست. چون در طولانی مدت صحبت کردن از خیلی از مسائل به شکل تابو در میاد، از هم فاصله میگیریم و این به بدنه صمیمیت آسیب میزنه.
۳- روش رشادت طلبی. یک طرف دائم رشادت طلبی میکنه و خودش رو قربانی میکنه و اونچه که دوست داره دیگرون انجام بدن رو به عهده میگیره. این روش نه تنها به دیگرون حس عذاب وجدان میده، بلکه خود شخص هم از روند ناراضی میشه و دیگران رو سرزنش میکنه. این شخص عصبانی میشه و به همه حمله میکنه و کلمات تلخی پرتاب میکنه. طرف مقابل هم احساس میکنه بهش حمله شده و حمله میکنه.
اول اینکه بفهمیم موضوع در واقع چی هست، و در هر زمان تنها به یک موضوع بپردازیم. اول با این شروع کنید که شما در مورد این داستان چه احساسی دارید. سرزنش و حمله نکنین. روش ایده آل هدفش برنده شدن نیست بلکه فهمیدن هست. در صحبت از احساسات از ‘من’ استفاده کنین نه از ‘تو’. باید یاد بگیریم آنچه که میبینیم و میشنویم، چه احساسی در ما پدید میاره و اون رو با فاعل من بیان کنیم. این باعث میشه که طرف مقابل ما رو راحت تر بشنوه. بد هم باید سعی کنیم احساس طرف مقابل رو بشنویم.یکی از دلایلی که تعارض ها شروع میشه این هست که یک سمت ماجرا ممکن هست که احساس کنه که به عمد مورد حمله قرار گرفته شده، در حالی که مقصود طرف مقابل این نبوده. فرض کنیم یک نفر روز سختی سر کار داشته و پس از برگشتن از کار، طرف مقابل مسئله ای رو مطرح میکنه. شخص اول چون هنوز احساساتش درگیر کار هست، فکر میکنه شریکش هم داره روی همون نکته دردناک دست میذاره و اون با عصبانیت بدون اینکه مقصود شریک رو متوجه بشه با حمله پاسخ میده.نفر اول نمیتونه ارتباطی بین عصبانیت و در خواستش رو بر قرار کنه و اون هم حمله میکنه. اگر اونجا یک واسطه وجود داشته باشه و احساسات دو طرف رو برای اونها بازگو کنه قضیه انقدر بیخ دار نمیشه. این واسطه میتونه یادآوری کنه که تنها به این دلیل اینکه حس میکنید مورد حمله قرار گرفته اید، به معنای این نیست که حقیقتا مورد حمله واقع شدید.در حقیقت این ترجمه عاطفی برای فرد دیگر میتونه نیت ها رو شفاف کنه.
به آخرین بحثی که با شریکتون داشتید فکر کنین. بدون اینکه در این گیر شوید که حق با کی بود، ماجرا رو بازسازی کنین. موضوع رو مشخص کنین و احساساتتان رو باز کنین. نقش یک واسطه را بازی کنین. نکات کور را روشن کنین و ببینین که چه طور میتونستید گفتگوی مفیدتری داشته باشید.این نکات رو در نظر داشته باشید. همیشه به یاد داشته باشید که ترسها و نکاتی که احساس آسیب پذیری رو در شما ایجاد میکنه در نظر بگیرید متوجه باشد, بپذیرد و ازشون فرار نکنین. هرگز نیت طرف مقابل رو فرض نکنین که این فرض میتونه اشتباه باشه.اگر نیت خوانی کردید و باعث درگیری شدید عذرخواهی کنین.