زمانی بود ک تنها دق دقه ملت ها رسیدن به آتش بود
اما دیری نپایید ک این دق دقه تبدیل به درست کردن آتش برای غذا و گرما شد .
آن روز آن شخص بزرگ ترین نو آوری عالم را کرد و
اولین انسان. اولین گام را در جهت مدرنیزه برداشت .
نو آوری و در پوست خود نماندن خاصیت انسانی است.
گاهی تفکر میکنم ک چقدر شخصی ک نخستین بار متوجه شد ک آتش چه کاربرد هایی دارد خلاق میبوده
زیرا ما روز ها.ماه ها.سالها رو سپری میکنیم در صِفر مطلق.
دریغ از یک نو آوری
مثل یک تکه گوشت ناطق چند ده کیلویی چند پارچه به تن میکنیم و چند تار مویی را حالت میدهیم و چند اتم کاربردی را میل میکنیم. تا بیرون از محل امن زندگی مان . در محیط های عمومی و به اصطلاح نا امن . خود را به دیگران بهتر از خوده دیگران نشان دهیم تا مبادا در گوشه لجنزار گونه فکرشان در مورد ما مضحکات تفکر کنند .
این تمامیت و اوجِ یک تکه گوشت ناطق چند ده کیلویی ست
تا خود را به نمایش بگذارد
شخصا نمایش گذاشتن را بد نمیدانم . ابداً
اما از تبدیل شدنش به بازیچه بازیگردان هایی ک سودشان در این بازیچه شدن هست رنج میبرم .
دریغ از یک شخص
دریغ از یک حرف
و دریغ از یک فکر
ک بگوید همه اینها بروند به جهنم
ای کاش انسان ها تلاش میکردند ک خودشان باشند و خود را از خود بجوشانند و خلاق باشند
نه ملیجکهای چَشم ارباب گویِ مضحکی ک صاحبقران را پروردگار میدانند.
«(دشنه کش )»