آدمها باهم فرق میکنند.
آدمها باهم فرق میکنند.
آدمها باهم فرق میکنند
آدمها باهم فرق میکنند.
کفشی که برای پای تو مناسب است، ممکن است پای دیگری را زخم کند!!! این ناعادلانه است که تمام دستورالعملهای زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همه بخواهیم.
همیشه چیزی که در ذهن تو می گذرد، اصلِ مطلق نیست.
اگر میتوانستم این یک مورد را در مغز همه فرو کنم خیلی عالی میشد. مادر تمام مشکلات همین درک نکردن تفاوتهاست.
لطفا من را همین طوری که هستم قبول کن و آنقدر سوال نپرس که چرا؟ و چطور؟ چون قرار نیست دلیل قانع کنندهای گیرت بیاد. تو دوست داری همه چیز طبق آن پیش فرض ذهنیات پیش برود و وقتی من را میبینی که تناقض دارم یک درصد هم به افکار خودت شک نمیکنی در عوض فکر میکنی من عجیبم.
من آبی را دوست دارم و تو قرمز را. میبینی؟ به همین سادگی. میدانم اگر اینها را بگویم تو میخندی و میگی دو تا دو تا چهار تا . درست من هم قبول دارم، اما مشکل اینجاست که بعضی چیزها اصلا با دو دو تا حساب نمیشوند و تو در این مواقع هست که فلج میشوی و نمیتوانی درک کنی. من زندگیم همین الان هم یکنواخته، چیزی خوشحالم نمیکند، از خودم راضی نیستم، هر روز همه چیز بدتر و غیرقابل تحمل میشود، هر روز انواع بدبختی های جدید، غر های جدید و نظر های جدید احمقانه سراغم میان و هر روز خسته تر از دیروز میشوم و این باعث میشود انرژی بحث کردن با تو را نداشته باشم. باید خودم را جمع و جور کنم، به درسم برسم، به خودم برسم، به آیندم برسم، چیزایی که میخواهم را برای خودم فراهم کنم و یه زندگی خوب داشته باشم. اما خستهام. پس لطفا درک کن که ما مثل هم نیستیم چون نمیخوام نفهمی تو هم به لیست بدبختیهام اضافه بشود.