امیر ناظمی
جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ با دو بمبی اتمی بر فراز دو شهر ژاپن پایان یافت؛ تا گزاره عجیب «بمبی برای صلح» برای مدتی کوتاه، برای جنگ طلبان دلخوشی به همراه بیاورد. اما در کمتر از ۴ سال یعنی در ۱۹۴۹ شوروی توانست انحصار آمریکاییان در داشتن بمب اتمی را بشکند و البته با این کارش زمینهساز آغاز دوران «جنگ سرد» میان دو ابرقدرت شود.
وقتی بمب اتمی روسها آزمایش شد، آمریکاییان در شوک، بهت و حیرت بودند. آنها از طریق آزمایشهای خود پیش از اعلام رسمی روسها متوجه شدند که آزمایش روسها موفقیتآمیز بوده است! این خبر برای آنان که در سر لاف حکمرانی جهان را میپروراندند؛ هولناک بود و همین کافی بود تا همان روز شورای راهبرد هستهای آمریکا تشکیل جلسه دهد.
پرسشهایی که باید مورد بررسی قرار میگرفتند، زیاد بودند؛ اما یک پرسش، عملیاتی و فوری بود: «موضع رسمی آمریکا در برابر این خبر چه باشد؟»
این پرسش کلیدی یعنی پاسخگویی به پرسشهایی کوچکتر مانند این:
واکنش آمریکا در برابر اعلام خبر رسمی توسط روسها چه باشد؟ چگونه در برابر شعارهایی که تا کنون در کشورشان داده بودند، پاسخ بگویند؟ چگونه وقتی قدرت را برابر با بمب اتمی تعریف کردهاند، حالا در برابر یک بمب اتمی دیگر پاسخ دهند؟
میتوان از روی خاطرات و گزارشها حدس زد که آن روز اعضاء شورا تا چه حد در شوک و بهت بودهاند و چقدر تصمیمگیری برایشان سخت بوده است. اما آنان «تصمیم سخت» را گرفتند: آنها ترجیح دادند خبر آزمایش موفقیتآمیز را پیش از روسها و توسط خود آمریکاییها منتشر شود!
در حالی که برخی از اعضاء استدلال داشتند که این خبر موجی از ناامیدی را در میان مردم و نظامیان خواهد پراکند، اما ترجیح دادند این سختی را پیشدستانه تحمل کنند!
حتی در کتاب «معمای زندانی» (به قلم پاندستون و ترجمهشده به فارسی) که روایتی ساده و روزنامهنگارانه از نظریههای بازیها و کاربردهای آن در جنگ سرد است، در کنار بازی «معمای زندانی» به روایت فوننویمان (مبدع نظریه بازیها) از آن تصمیمگیری میپردازد. موضوعی که شاید ربطی به نظریه بازیها ندارد؛ اما قابل توجه است.
چند گزاره میتواند نگاه واقعگرایانه را به این مساله بازآرایی کند:
1️⃣ پذیرش واقعیت تلخ: آنها میدانستند که در واقعیت رخ داده، هرچند تلخ باشد، هیچگونه تغییری نمیتوانند بدهند. باید واقعیت را پذیرفت و دانست که این واقعیت دیر یا زود آشکار خواهد شد.
2️⃣ اهمیت زمان: آنها خوب میدانستند که انکار آن واقعیت تلخ و از دست دادن زمان تنها اوضاع را پیچیدهتر و تلختر میکند. تصمیم سخت را باید در زمان کوتاه گرفت. از دست رفتن زمان یعنی دادن زمین بازی به دیگران!
3️⃣ اعتماد عمومی اصلیترین دارایی ملی: شنیدن این خبر تلخ از زبان روسها که دشمنان اصلی آنان بودند، نه تنها بر وحشت عمومی از مساله میافزود، بلکه واقعیت تلختر آن بود که اعتماد عمومی به دولت به دلیل پنهانکاریاش نیز از دست میرفت. آنها در همان لحظه به این مساله اشاره کردند که «در زمان سخت نبرد، اصلیترین دارایی ملیشان اعتماد عمومی است»؛ یا به زبان دیگر «هر چیزی را میتوان از دست داد غیر از اعتماد عمومی»!
4️⃣ نمایش قدرت: وقتی «تصمیم سخت» را میتوانی به خوبی اجرا کنی، نمایشی از قدرت خود ارائه خواهی داد. نمایشی که در آن میتوانی به مردم خودت و به دنیای بیرون از مرزهایت نشان دهی که تصمیمهای سخت را میگیری، و خبرهای ناگوار را خودت پیش از دیگری و پیش از دشمنات اعلام رسمی میکنی!
تمامی دولتها و ملتها لحظات سخت داشتهاند، لحظاتی که بین دو راهی تصمیم سخت و بیتصمیمی یکی را انتخاب میکردهاند. برخی تصمیم سخت گرفتهاند و برخی در دیگر بیتصمیمی را؛ یعنی نادیدهانگاری، پنهانکاری و تعلل!
اما برای برنده شدن و برنده ماندن باید تصمیم سخت را گرفت. باید تصمیمات سخت را فهرست کرد، و سود و زیان هر کدام را ازنگاه طرفداران و منتقدانتان ارزیابی کنید. دقیق مشخص کنید مسئولیت هر تصمیم را چه کسی می پذیرد. تصمیم سخت یعنی تصمیم هزینهدار، یعنی تصمیمی که حتما هزینههای مشهود، قطعی و بزرگی در کوتاهمدت دارد؛ اما در بلندمدت سودهای نامشهود، غیرقطعی و البته بزرگتری دارد.
سود اعتماد اجتماعی، حتما بلندمدت، غیرمشهود و البته غیرقطعی است؛ اما هزینههای کوتاهمدت اعلام یک اشتباه، عذرخواهی و کنارهگیری قطعی و مشهود است.
شما میتوانید شبکه توسعه را در تلگرام نیز دنبال کنید.
@I_D_Network