ویرگول
ورودثبت نام
Siamak Tarakmehzadeh
Siamak Tarakmehzadeh
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

در دنیای MP3 نوار کاست قدیمی چه چیزهایی به ما می‌آموزند


چند صباحی نوار کاست گوش می‌کنم. کمتر سراغ فایل و سی دی می‌روم. ضبط‌صوت قدیمی را گردگیری کردم،‌ کارتن کاست‌های قدیمی را درآوردم و در گوشه کتابخانه چیدم و شروع کرده‌ام به گوش دادن. شاید از نگاه بیرونی متهم شوم به آدم خاطره باز و ادا و اطوار درآوردن. هرچند همین هم خودش لذتی دارد. ولی واقعیت این‌گونه است. این تجربه برایم بسیار لذت‌بخش است. شاید بعضی از کاست‌ها فرسوده باشند و کیفیت خوبی نداشته باشند ولی کل ماجرا را ترجیح می‌دهم به انبوه فایل‌های ام‌پی‌تری که حدود صد گیگابایتش روی کامپیوتر خودم هست. حالا چرا؟ اول اینکه بسیاری از کارهای خوب قدیمی دیگر به صورت فایل یا سی‌دی عرضه نشده است؛ و اتفاقاً کارهای خیلی درجه یکی هم هستند. مثل آلبوم «یک‌شب سرد زمستانی» با صدای محمد نوری، دکلمه احمدرضا احمدی و آهنگسازی فریبرز لاچینی. شاید من خبر از انتشار جدیدش ندارم. اگر کسی خبر داشت به من بگوید.


اما واقعیت اصلی ماجرا اصالت شنیدن است. یک کاست به صورت میانگین دو سمت سی‌دقیقه‌ای دارد. بعد از اینکه سی دقیقه که گوش کردی،‌ تمام می‌شود. دکمه ضبط‌صوت می‌پرد بالا و تو باید بروی نوار را برعکس کنی. این تمام شدن یعنی درنگ؛ یعنی توقف. همین‌جاست که تصمیم می‌گیری ادامه بدهی یا برگردی از اول گوش کنی؛ و یا اصلاً ادامه ندهی و بگذاری همان زمان سی‌دقیقه‌ای را مزه مزه کنید. این اتفاق در دنیای دیجیتال نیست. یک فولدر چند صدتایی از آهنگ‌ها را پشت سر هم پخش می‌کنیم. از یکجایی دیگر موزیک گوش نمی‌کنیم. صداهایی به گوشمان می‌خورد. عادت می‌کنیم. ما داریم زندگی می‌کنیم و موسیقی هم برای خودش پخش می‌شود. بی‌وقفه پخش می‌شود. فایل پشت فایل. آهنگ پشت آهنگ.

همه چیز در این توقف است. در این مکث. در این درنگ. شاید کوتاه ولی همان هم یک تلنگری به ما میزند. اگر حواسمان به‌جایی دیگر رفته باشد یک تلنگری می‌خوریم و به خود می‌آیم؛ و البته فراموش نکنیم که کل کاست سی دقیقه است و خیلی زمان طولانی برای حواس‌پرت شدن نیست.

این اتفاق در عکاسی آنالوگ هم بود. یکجایی نگاتیو تمام می‌شد و تو باید نگاتیوت را عوض می‌کردی. همان‌جا یک تلنگر و مکثی رخ می‌داد. مکثی که در عکاسی دیجیتال نیست. باوجود مموری‌های حجیم و باطری‌های قوی شما می‌توانیم بی‌وقفه عکاسی کنیم. از یکجایی آدم تمرکزش را از دست می‌دهد و به صورت خودکار و بدون خودآگاهی عکاسی می‌کند.

در این زندگی سریع یکجاهایی نیاز داریم یکی به ما تنه بزند. به شانه‌مان بزند و بگوید فلانی کجایی؟ حواست کجاست؟ آن‌یک نفر می‌تواند پریدن دکمه ضبط‌صوت باشد.

سیامک تراکمه‌زاده،‌ دوم آبان‌ماه نود و نه

نوار کاستموسیقیسرعتروانشناسی
من سیامک هستم. بلاگر و ویژوال آرتیست. حوزه نوشتاری‌ من هنر، خلاقیت و تاثیرات آن در زندگی است. در شرایط فعلی به نظر من فقط هنر و خلاقیت است که میتواند ادامه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید