موهایش صاف است، تا روی شانه. بور نیست. اگر بود راحت تر بودم. خرمایی است. رنگ چشم ها را ندیده ام. البته نگاه کرده ام، به صورتش. و حتی میتوانم چین های پائین چشم ها یا روی پلک ها را بیاد بیاورم. اما رنگ چشم ها را ندیده ام و اگر بخواهم میتوانم فردا ببینم و بنویسم که چه رنگ است. اما به چه درد می خورد؟لب ها کوچک است و بی رنگ. بزک نمیکند، یا اگر بکند خیلی بی رنگ، همانقدر که گونه ها رنگ بگیرد، یا سفیدی و ماتی گونه ها پنهان بماند، یا همرنگ پوست ران ها بشود که همیشه عریان است با آن دامن کوچک. زن کوچک!
اسمش را گذاشته ام زن کوچک. حتی به خودش نگفته ام.
Little Woman!
کریستین و کید یکی از کارهای عالی و کمتر دیده شده از هوشنگ خان گلشیری که دوستان آشنا به ادبیات با خوندن همین پاراگراف و جمله بندی ها میتونن بفهمن با یه کار زبانی و لذت بخش فارسی روبرو هستند از خوندن کتاب لذت میبرید. یه نوع عاشقانه متفاوت و پر از قر و قمیش زبانی. که البته فقط به عشق ختم نمیشه. و مثل همیشه دغدغه روان انسان موج میزند درآن.
اصلا هرچه بگم اضافه کاریه حتما باید گلشیری و این کتاب رو خوند بعد برید سراغ بقیه نویسنده های دنیا.
ایکاش سال حمایت از تولید ملی این کارا را به جای خیلی از مزخرفات داخلی چاپ میکردن تا مردم هی نرن دنبال رمان و ادبیات خارجی اینم کالای با کیفیت ایرانی که هر ایرانی لذت میبره از دیدن و خوندنش.
کتاب 132 صفحه است و چاپ نمیشه پس یا پی دی اف پیدا میکنید و چاپ بی کیفیت زیرزمینی منم البته بدبختانه افست کتابو دارم و اگه دوستی اصل داشت خریدارم
هوشنگ خان گلشیری بخونید حتما بخونید اصلا باید بخونید رو دوشتون میمونه خوندنش.
راستی من این دو هفته درد داشتم و دارم درد مردمم و جوانان ایرانم باید گریست و گریست برای خون ها که حتما پایمال نخواهد شد. اینجا ایرانست.! ایران که ظلم درآن دوام نخواهد داشت. خدا قوت