قبل از اینکه در مورد خطای ذهنی«کانفابیولیشن»یا«Confabulation»بنویسم که در ارتباط تنگاتنگ با نیروی تخیّل انسان است،لازم است ابتدا کمی در باب تخیّل،اهمیت تخیّل،ماهیت تخیّل و فواید آن بدانیم.
تخیّل چیست؟
از تجهیزات درونی انسان نیروی تخیل آدمی است و آن نیرویی سازنده است که سبب بسیاری از ابداعات و اختراعات است.خیال پردازی مانند تعطیلات کوتاه مدتی ست که مزایای فراوانی به همراه دارد.
تخیّل نوعی فعالیت خلاقه است که در آن مقایسه، استدلال، تصور ذهنی با تعیین قدر و درجه وجود دارد. آدمی از مجموعه دیدهها و شنیدهها سعی دارد مونتاژهایی در ذهن انجام داده و آن را مجسم کند. مثلاً پس از دیدن اتومبیل و هواپیما سعی دارد قسمتهایی از آن را به هم پیوند داده و محصولی جدید در ذهن تصویر کند و چیزی چون سماور را دیده و اینک آن را در ذهن به صورت درآورد.
اهمیت تخیّل:
در اهمیت آن گفتهاند که کلیه اختراعات و ابداعات محصول تخیل است. آن را از نیرومندترین و همگانی ترین تواناییهای بشری شمردهاند.زیرا هر کسی در طول مدت عمر و زندگی خود تخیلاتی دارد و در سایه آن موفقیتهایی را به دست میآورد.
این نیرو عاملی برای قدرت و خلاقیت و زمینه ساز بسیاری از کشفها و سازندگی هاست.در سایه آن اختراع پدید میآید، شعر و شاعری و نویسندگی و رمان و هنر حاصل میشود، سخنان شورانگیز و حماسی شکل میگیرد و اعتماد به نفس حاصل شده، آفرینندگی پدید میآید و در کل زندگی رضایت بخش، ارزنده و سعادتمندانه میشود. به همین دلیل باید آن را پرورش داد و بیمایگیهای زندگی را در اثر آن زدود.
ماهیّت تخیّل:
ماهیت خیال بافی را مکانیزم جبرانی، دفاعی و یا نوعی ارضای بدلی امیال سرکوب شده میدانند که در آن آدمی سعی دارد،بدبختیها،فلکزدگیهای خود را از میان برداشته و در واقع و نفس امری که برای او دردناک است،دور بماند.آن را نوعی تشفیِ (شفا یافتن) آرزوها دانستهاند که منش و شخصیت محروم و حقیر شده آدمی در آن دخالت دارد.آدمی در سایه آن به گزینش نوعی جانشین برای زندگی میپردازد و عواطف وخواستههای ناموفق را موفق مینمایاند.
فواید تخیّل:
1- مغز را تمرین می دهد.
2-احساس خلّاق بودن را تقویت می کند.
3- احساس روشنفکر بودن، درک و همدلی را بیشتر می کند.
4- حافظه ی کاری را بهبود می دهد.
5- کارایی و بهره وری را افزایش می دهد.
6- سلامتی را تقویت می کند.
7- دسترسی به اهداف را آسانتر می کند.
8- شادی و نشاط را به دنبال دارد.
البته برای افراط در برخی از اقسام تخیّل مانند خیال پردازی جنسی،مضرّات و معایبی آورده اند که به دلیل جلوگیری از طولانی شدن مطلب و بی ربط بودن آن به هدف اصلی نگارنده،از درج آنها خودداری می شود.
خطای ذهنیِ«کانفابیولیشن»
همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا اینکه یک فیلسوف آمریکایی به نام ویلیام هریستین که حوزه تحقیقاتش فلسفه ذهن و فلسفه زبان است کتابی نوشت به نام «Confabulation» و در این کتاب نوشت:
کانفابیولیشن،نوعی از خطای ذهنی است؛ به معنای پرکردن نادانسته ها با تخیلات. این خطا به حالتی در ذهن اطلاق می شود که فرد، اطلاعات اندکی از چند مسئله دارد؛ اطلاعاتی که حتی مرجع و اساس معتبری ندارد، اما در ذهنش بین این اطلاعات ارتباطی وجود ندارد و این خالی است، بنابراین فرد فاصله بین این اطلاعات را با تخیلات خود پر می کند. از این رو است که می بینیم هنگامی که مردم با هم صحبت می کنند، به راحتی ادعاهایی بدیهی مطرح می کنند و صادقانه بر این باورند که درست هستند.
این خطا به حالتی در ذهن اطلاق می شود که فرد، اطلاعات اندکی از چند مسئله دارد؛اطلاعاتی که حتی مرجع و اساس معتبری ندارد ، اما در ذهنش بین این اطلاعات ارتباطی وجود ندارد و این خالی است ، بنابراین فرد فاصله بین این اطلاعات را با تخیلات خود پر می کند. از این رو است که می بینیم هنگامی که مردم با هم صحبت می کنند، به راحتی ادعاهایی بدیهی مطرح می کنند و صادقانه بر این باورند که درست هستند.
ویلیام هریستن در کتاب خود با بررسی خطای ذهنی «کانفابیولیشن» توضیح می دهد که فرد هنگام بحث درباره مسئله ای از سه حالت خارج نیست؛یا می داند،یا نمی داند یا جسته و گریخته چیزهایی شنیده است.
اگر فرد از همان ابتدا بگوید نمی دانم،همه ی مشکلات حل می شود.اما اگر در حالت جسته و گریخته باشد و مدعی باشد که می داند مشکل از این جا شروع می شود.اگر کمی مدعا و اعتماد بیشتری داشته باشد و در حالی که نمی داند اما بگوید می دانم کار را بیش از مدل قبلی پیچیده کرده است.
در این حالت نه تنها فرد خودش را خراب می کند، بلکه دیگران را هم به راه اشتباهی که خود می رود، می کشاند. در چنین بحث هایی بعد از مدتی می فهمید که همه در مورد موضوع مورد نظر یا هیچ نمی دانند یا جسته و گریخته اطلاعاتی دارند که آن هم به درد نمی خورد و همه ادای می دانم را در می آورند.
این مشکل در ابعاد بزرگتر، جایی حاد می شود که بسیاری از افرادی که در مقام معتبر یا حتی در جایگاه قدرت قرار دارند این گونه صحبت کنند یا بنویسند و جمع بزرگی را آلوده این توهم و اشتباه کنند. بدتر از آن این است که این افراد به قدری در توهم خود غرق می شوند که نه می توان به آن ها تذکر داد و نه می توان نادانی شان را به آن ها فهماند.
این مشکل در ابعاد بزرگتر، جایی حاد می شود که بسیاری از افرادی که در مقام معتبر یا حتی در جایگاه قدرت قرار دارند این گونه صحبت کنند یا بنویسند و جمع بزرگی را آلوده این توهم و اشتباه کنند. بدتر از آن این است که این افراد به قدری در توهم خود غرق می شوند که نه می توان به آن ها تذکر داد و نه می توان نادانی شان را به آن ها فهماند.
با افراد مبتلا به سندرم همه چیزدانی (خطای ذهنیِ کانفابیولیشن) چه کنیم؟
چگونه گرفتار سندرم همه چیزدانی (خطای ذهنیِ کانفابیولیشن) نشویم؟
منابع:
با تشکّر از شما که وقت گذاشتید و این مطلبو خوندید.لطفاً اگه پُست قبلی مو نخوندید،برید بخونید. خوشحال می شم.یه گزارش مستنده با مضمون خرافی بودن برخی از ما.اونم توی قرن بیست و یکم...