دایی عباس؟دایی عباس کیست یا چیست؟ دایی عباس، دایی یکی از دوستان من بوده که مدتهاست مرحوم شده است. این دوست من در وصف دایی عباس برای من بسیار گفت و گفت که دایی عباس نماد زن ستیزی در شهرمان بود و چهار زن را یکی پس دیگری با شکنجه های عجیبش به دست مرگ سپرده است. عده ای از فامیل و مردم شهرمان او را لعن و نفرین می کنند و عدّه ای معتقدند که مجسمه طلای او را باید بسازند و در میدان اصلی شهر نصب کنند تا نصب العین تمام مردان خاک بر سر و زنان سرکش قرار گیرد. چرا که آنها او را در زمینه رام کردن زن سرکش یک استاد به معنای واقعی کلمه می دانند و معتقدند که همه متدها و روشهای ارزشمند او در باب مسائل زناشویی بایستی کتاب شود. بگذریم که تعدادی هم افسوس می خوردند که حیف که دایی عباس سواد ادبی نداشت وگرنه نمایشنامه رام کردن زن سرکش را اگر او می نوشت به مراتب بهتر از شکسپیر می نوشت!
دوستم خاطره ای از دایی عباس نقل می کرد با این مضمون: "روزی پدرم بر اثر عصبانیت مادرم را با کمربند زد و وقتی خبر به دایی عباس رسید ما همگی واهمه داشتیم که او الان با پدر ما مشاجره می کند و با آن مشت های درشتش فک پدر ما را جابجا می کند که چرا خواهرم را زده ای ولی چیزی که اتفاق افتاد باعث شد تمام ما خواهر و برادرها از واکنش منحصر به فرد دایی مان، تا همین امروز، انگشت به دهان بمانیم. او نزد پدرم آمد و گفت:«زنت رو با کمربند زدی؟» پدرم جواب داد:«بله!»و دایی ادامه داد:«خاک بر سرت، زن رو باید با زنجیر بزنند نه با کمربند!»و این شد که"زن رو باید با زنجیر بزنند نه با کمربند"در شهر ما ضرب المثل شد و با این که سالهاست دایی عباس ریق رحمت را سر کشیده، این ضرب المثل همچنان بین مردم شهر ما دهان به دهان می چرخد!
دوستم عکس دایی عباس را همیشه همراه داشت و خودش از جنس کسانی بود که معتقد بود مجسمه دایی اش را باید بسازند و کتاب افکار و رفتارش در مواجه شدن با زنها را بایستی به عنوان یه متد تجربی مناسب در زمینه همسرداری بنویسند. مدتی است که به این دوستم دسترسی ندارم. اگر داشتم عکس واقعی دایی عباس را برای شما می آوردم. گشتم و نزدیکترین و شبیه ترین نقاشی به عکس او را پیدا کردم و برای شما بارگذاری کردم:
چند ماه پیش با نقّاشی به نام ویلم دکونینگ آشنا شدم. نقّاشی که بر عکس بسیاری از نقاش های دنیا که زن را مظهر زیبایی، دلبری و لطافت می دانستند و آنها را به زیباترین وجه ممکن به تصویر می کشیدند، زنها را خیلی دریده خو، وحشتناک و اهریمنی نقاشی می کرد. او یک مجموعه شش تایی از زنها را به تصویر کشیده که بسیار معروف است. گویی او هم شدیداً با زنها مشکل داشته و می خواسته با این مجموعه نقاشی هایش از زن ها انتقام بگیرد. شک ندارم که اگر دایی عباس(دایی دوستم)نقّاش می شد زنها را مثل همین دکونیگ می کشید:
می توانید بقیه نقاشی های این مجموعه را با یک جستجوی مختصر پیدا کنید و ببینید. این نقاشی که من در این جا آوردم به نام Woman III ( زن سه) مشهور است و جالب است بدانید این نقاشی که دومین نقاشی گرانقیمت دنیا تا سال ۲۰۰۵ و چهارمین نقاشی گرانقیمت دنیا تا سال ۲۰۱۵ است زمانی در موزه هنرهای معاصر ایران نگهداری می شد و در سال ۱۹۹۴ با این زعم که این نقاشی را یک بچه چهار ساله ایرانی هم می تواند بکشد با چند برگ از شاهنامه طهماسبی که به گمانشان هیچ احدالناسی(چه ایرانی و چه خارجی) قادر به پدید آوردن نگارگری های منحصر به فرد آن نیست، مبادله کردند.
بله این بود حکایت دایی عباس، رام کردن زن سرکش، دکونینگ و شاهنامه طهماسبی!