پدری به پسر جوانش می گوید که برود به همسایه شان که ماشین را در پارکینگ آپارتمان روشن گذاشته، تذکر دهد: پاشو گوساله برو به این لاشی بگو ماشیشنو خاموش کنه، تا نرفتم اگزوز ماشینشو بکنم تو حلقش!
دوستی در بیمارستان و در حین عیادت از دوستی که در سانحه تصادف له و لورده شده: پسر تو جون سگ داریا. تو چه جوری زنده موندی بچه ک...!
مادری فرزند شلوغش را تهدید می کند: می شینی یا بلند شم بزنمت مثله سگ واق واق کنی!
پیرمردی که شاهد محبّت یک مادر به فرزند خردسالش است: خدا کنه هیچ سگی مادر نشه!
همکاری، همکار دیگرش که در ماموریتی موفق شده را تحسین می کند: آفرین عوضی!
مادربزرگ به وجد آمده از جنب و جوش نوه اش: مادرجون به قربونت بره توله سگ!
دختری به دوستش که آرایش کرده می گوید: توله سگ چقدر خوشگل شدی؟!
دوستی احوال دوستش را می رسد: چطوری کثافت؟!
و این داستان به احتمال زیاد حالا حالاها ادامه دارد!
اگر حال و حوصله داشتین، اگر وقت داشتین به مطلب طنز و نطنز قبلی حقیر هم سری بزنید: