معنی بیقضاوت-بودن
«بیقضاوت-بودن» را نه به این معنا که قضاوتی نداریم، که به عنوان شکلی از «بودن» در نظر بگیریم. به این معنا که آگاه باشیم که همهی ما بهطرز غیرقابل باوری «قضاوتگر» هستیمو تقریبا در مورد همهچیز نوعی قضاوت ارزشیپایهای از جنس «دوستش دارم» یا «دوستش ندارم» داریم.
انسان، موجودی قضاوتگر
پس عنصر «فارغ از قضاوت بودن مایندفولنس» به این معناست که ما متوجه این حقیقت که همهی ما قضاوتگر هستیم میشویم و هنگامی که از آن آگاه شدیم؛مشفقانه از قضاوت خود دست بر میداریم و فقط مشاهدهگر آنچه در ما میگذرد، خواهیم بود.
بازتولید رابطهمان با مایندفولنس
این وضعیت جدید، رابطهی ما را با مایندفولنس تغییر میدهد. ما در این نوع رابطهی جدید، فردی گشوده به فکرها و احساساتمان هستیم؛ که قضاوتگر بودن خود را به رسمیت شناختهایم و پذیرای آن هستیم.
سهولت حضور در اینجا و اکنون
کاری که انتخاب میکنیم حالا که حضور و صرفِ «بودن» برایمان سادهتر شده است انجام دهیم، این است که در این وضعیتِ بودنِ «فارغ از قضاوت»، گشودهترباشیم و صمیمانه اجازه دهیم همهچیز در زمان حال جاری باشد.
مشاهدهی قضاوتگری ذهن
حالا، تنها سعی میکنیم مشاهدهگر خود و پدیدههای اطراف خود باشیم و این واقعیت را به چشم ببینیم که با این که موجودی قضاوتگر هستیم؛ مجبور به قضاوت همهی پدیدههای درونی و بیرونی، در هر لحظه نیستیم.
کیفیت صمیمیشدن با آگاهی
در وضعیت مشاهدهگری، با معطوف کردن آگاهیمان به ذهن قضاوتگرمان، «متوجه حضور قضاوتهای ذهنی» خود میشویم و میبینیم که هر کدام حاکی از چیست و میپرسیم که دقیقا چه چیزی حاضر است که میتوانیم متوجه آن باشیم و تجربهاش کنیم؟ این همان کیفیت «صمیمی شدن با آگاهی»است.
چه وقتهایی متوجه شدهاید که در وضعیت «قضاوتگری» هستید؟
چه وقتهایی حس میکنید که فارغ از قضاوتها، با آگاهیتان صمیمی هستید؟
▫️ دریافت اپلیکیشن از وبسایت جآن