ویرگول
ورودثبت نام
Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

حرف‌های یک دلبسته‌ی ناامن!

حرفی را می‌خواهم بزنم که بی‌ارتباط با عنوان این آهنگ و آهنگ‌های مشابه‌ آن نیست. پس لطفاً بشنوید:

https://www.aparat.com/v/qU4zX

این بخش از کتاب«خود خیالی» نوشته‌‌ی بروس هود، ترجمه‌ی مصطفا علیزاده را هم لطفاً بخوانید:

در دهه‌ی ۱۹۶۰ یکی از همکاران جان بولبای، خانم ماری آینزورث آزمایشی ابداع کرد و سرشت دلبستگی کودکان خردسال را روشن ساخت. او در محیطی ناآشنا به طور موقت، مادران را به اجبار از فرزندان جدا کرد. مادر و فرزند در اتاق انتظار بودند. زن بیگانه‌ای وارد می‌شد و با مادر گفت و گو می‌کرد. در این لحظه کودک معمولاً در نزدیکی مادر با اسباب‌بازی‌ها بازی می‌کرد و خوشحال بود. بعد از یکی دو دقیقه مادر فرزندش را ترک می‌کرد و با بیگانه تنها می‌گذاشت و تا سه دقیقه باز نمی‌گشت. بیگانه می‌کوشید با کودک تعامل داشته باشد. آن چه آینزورث دریافت این بود که کودکان خردسال به شیوه های متفاوتی از جدایی مادرشان واکنش نشان می‌دادند. بیشتر آن‌ها وقتی مادرشان آن ها را ترک می‌کرد، گریه سر می‌دادند و وقتی مادر باز می‌گشت آرام می‌گرفتند. این کودکان دلبسته‌ی امن توصیف شدند، راهبرد مناسبی از اعلان خطر را به صدا در می‌آوردند ولی با بازگشت مادر آرام می‌گرفتند. کودکان دیگر دلبسته‌ی ناامن توصیف شدند، زیرا حتا زمانی که مادر برمی‌گشت آن‌ها آشتی‌ناپذیر و مقاوم باقی می‌ماندند و هر چه مادر می‌کوشید آن ها را آرام سازد، آرام نمی‌گرفتند.

حالا چی می‌خوام بگم؟

خیلی‌ها مهاجرت کردند و خیلی‌ها هم به فکر مهاجرت هستند. کسانی که مهاجرت می‌کنند، همچون فرزندانی هستند که به این امید از مادرشان(وطن‌شان) جدا می‌شوند که به دایه‌ای مهربان‌تر از مادر، پناه ببرند. امّا یه سری افراد هم مثل خودم هستند که جزو دلبسته‌های ناامن هستیم. یعنی در آغوش مادر(وطن) هستیم ولی آنطور که باید و شاید احساس امنیت نمی‌کنیم. گویی می‌ترسیم که هر آن این مادر ما را ترک کند و با غریبه یا غریبه‌ها‌یی تنها بگذارد!

مام وطن، شوهر و فرزندانش!

مام وطن تاکنون شوهرهای زیادی به خود دیده است و فرزندان بسیاری در آغوش خود پرورانده. هر شوهری این ادعا را داشته که اگر مام زیبای وطن در جواب خواستگاری‌اش بله بگوید، زندگی خوبی برای خودش و فرزندانش خواهد ساخت. امّا... اتفاقی که در اغلب موارد افتاد، این بود:«زندگی آن شوهر و فامیل‌هایش، ساخته شد و گیس‌های مادر هر روز سفیدتر از دیروز و فرزندانش، هر روز ناراضی‌تر از دیروز! برخی از فرزندان ناراضی هنوز دلشان به حال مادر می‌سوزد و همچنان امیدوار هستند به سر به راه شدن شوهرِ مادر و برخی از فرزندان ناراضی، در این تکاپو هستند که شوهری دیگر برای این مادر بیابند تا بلکه با آمدن شوهر بعدی، اتفاقی بیفتد! و آنچه مهم است این است که: در هیچ زمانی، بین فرزندان مادر، تا به این اندازه اختلاف در نظر و در عمل نبوده است!»
مطلب قبلیم:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%DA%A9%D9%88%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%B3%D9%87-sz6ywuesvtwp
حُسن ختام:
https://www.aparat.com/v/zRvJ4/%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%86%DA%AF_%26laquo%3B_%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%88%D8%B7%D9%86_%26raquo%3B_%D8%A7%D8%B2_%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AC%D8%A7%D9%85_%D8%AC%D9%85

این رو بگم و برم:

می دانم به خیلی از نظرهای شما پاسخ نداده‌ام. نمی‌دانم که اصلاً فرصت می‌کنم که به نظرهای شما پاسخ دهم یا خیر؟ بنابراین قول نمی‌دهم ولی سعی خودم را در روزهای آتی خواهم کرد تا شرمنده‌ی شما نشوم. در هفته‌ای که گذشت، تجربه‌های جدیدی رو کسب کردم و شروع یک دنیای جدید رو برای خودم کلید زدم. با آینده‌ای پر از ابهام. این دنیای جدید نیاز به همّت و تلاش بیشتری دارد که شاید بین من و اینجا، کمی فاصله بیندازد. امّا دلخوش هستم به اینکه این دنیای جدید به علاقه‌مندی‌هایم نزدیک‌تر است. شاید بعدها در مورد این دنیای جدید، نوشتم.

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

شب‌ را چه گنه حدیث ما بود دراز!

دلبستگی های ناایمنمام وطنوطن پرستیمهاجرتشوهر ننه
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید