به میوه فروشی که می رفت، میوه های دانه درشت را بر می داشت.
انار دانه درشت، انگور دانه درشت و... .
به بقالی که می رفت، دانه درشت ها را انتخاب می کرد.
برنج هاشمی دانه درشت خوش عطر، زرشک دانه درشت، نخود دانه درشت، عدس دانه درشت و...
به نانوایی سنگکی که می رفت، می گفت دو تا دونه نون سنگکِ دوچانه ی دو رو خاش خاش بده!
وضعش که خوبتر شد، یک تسبیح دانه درشت گرانقیمت هم خرید.
دانه درشت بودن، همیشه و همه جا، برایش خیلی مهم بود.
امروز هم خودش یک مفسد اقتصادی دانه درشت است!