Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

زندگی پرایدی حق ما نیست! این هم، این پراید!

بعد از پنج سال بی ماشینی، با پول بازنشستگی، یک پراید وانت صفرکیلومتر ثبت نام کردیم. نه به این راحتی که این‌جا خواندید. بلکه به این صورت که بعد از کلی کلنجار رفتن با سیستم فشل ثبت نام خودروی شرکت سایپا، بالاخره ساعت دو نیمه‌شب پنجم اردیبهشت با پرداخت سیصد و نه میلیون تومان وجه رایج مملکت موفق به ثبت نام یک دستگاه پراید وانت ملقب به دمپایی سایپا(صد رحمت به دمپایی!) شدیم.

قرار شد سه ماهه ماشین را تحویل بدهند، ولی ماشین را با یکماه تاخیر تحویل دادند. خودرو را در یکی از نمایندگی‌های سایپا در کرج تحویل گرفتم. همین که ماشین را تحویل دادند چراغ بنزین‌اش روشن بود. پس رفتم پمپ بنزین و سی لیتر بنزین با نرخ آزاد زدم و بعد هم ماشین را در حیاط خانه‌ی پدرم پارک کردم. دو هفته‌ای مهمان پدرم بودم و بعد سوار خودروی تحویلی یعنی همان پراید وانت صفر شدم تا خودم را به یزد برسانم. چون ماشین نو بود و آب‌بندی نشده بود، زیاد سرعت نمی‌رفتم. بین هفتاد کیلومتر تا نود کیلومتر سرعت، رانندگی می‌کردم.

نزدیکی‌های کاشان که رسیدم چراغ بنزین روشن شد. خدایا این سی لیتر نباید به این زودی‌ها ته می‌کشید. چرا این‌جوری شد؟ خودم را به پمپ بنزینی در حوالی کاشان رساندم و در آنجا دوباره سی لیتر بنزین به باک خودرو تزریق کردم. هنوز چهل پنجاه کیلومتر از کاشان فاصله نگرفته بودم که ماشین شروع به ریپ زدن کرد. خدایا ماشین نو چرا باید ریپ بزند؟ با خودم گفتم حتماً آب داخل بنزین بوده است. در بین راه‌، بارها و بارها ماشین ریپ زد و چهار جا هم خاموش شد! بله ماشین نو چهار بار خاموش شد.

اصلاً باور نمی‌کردم که یک ماشین که پسوند نو را یدک می‌‌کشد هم می‌تواند به این حال و روز بیفتد. پس تقصیر را همچنان گردن گردانندگان پمپ بنزین کاشان انداختم و تا جایی که توان داشتم فحش‌کششان کردم. خدا مرا ببخشد! مردم کاشان حلالم کنید!

مسیر هفت_هشت ساعته‌ی کرج تا یزد را در یازده ساعت پیمودم و خسته و کوفته و عصبانی به یزد رسیدم. با خودم گفتم این بار که بنزین بدون آب بزنم، ماشین درست می‌شود.

رفتم باک خالی را این‌بار با بنزین یکی از پمپ‌بنزین‌های یزد پُر کردم. بعد از این بنزین نیز وضع ماشین تغییری نکرد که هیچ، بدتر هم شد. تا جایی که وقتی برای مراسم ختم پدر هم‌دامادم(یزدی‌ها به باجناق می‌گویند هم‌داماد) می‌رفتم، ماشین خاموش شد و دیگر روشن نشد که نشد. مجبور شدم ماشین را میان راه پارک کنم و با اسنپ به مراسم ختم بروم و برگردم.

خیر سرمان ماشین نو بود و مثلاً گارانتی(ضمانت!) داشت. بعد از کلی پیگیری و تلفن و پیامک‌بازی، یک نفر با خودروی نیسان امداد خودروی سایپا آمد بالای سر ماشین. دستگاهی به آن وصل کرد و نوزده اِرور یا هشدار دریافت کرد. گفت من تا ۲۱ اِرور هم دیده‌ام! جوری این را گفت که انگار اِرور بیشتر باعث افتخار و سربلندی شرکت سایپا است! و گفت این اِرور‌ها یعنی ECU ماشین خراب است و در این‌جا نمی‌شود کاری کرد، باید آن‌را ببندم به نیسان و برسانم نمایندگی. و بعد هم ادامه داد که تمام پراید وانت‌هایی که امسال تحویل داده‌اند این مشکل را دارند! ماشین را بست به نیسان و تا نمایندگی کشاند.

در نمایندگی ماشین را تحویل نمی‌گرفتند! بله تحویل نمی‌گرفتند! راننده‌ی نیسان ید‌کش پادرمیانی کرد که این بنده‌خدا غریب است و خودم نیز کلی التماس کردم تا بالاخره منت سرم گذاشتند و ماشین را با اکراه و قر و قمیش و اطوار بسیار تحویل گرفتند. پس از تحویل ماشین، با ترس و لزر و جوری که یک‌وقت به تریج قبایشان برنخورد و پشیمان نشوند، سوال کردم ببخشید ماشین کی درست می‌شود؟ جواب دادند باید نامه بزنیم به تهران، و خیلی طول می‌کشد. با خوش‌خیالی تمام، پرسیدم تا دو روز دیگر درست می‌شود؟ خانمی که پُشت سیستم بود با لهجه‌ی یزدی و البته با صدای مردانه، نخراشیده و حالت تهاجمی عجیبی، جواب داد: زودتر از یکماه دیگر درست نمی‌شود!

این نظر را در سایت پدال دیدم!
این نظر را در سایت پدال دیدم!

خودتان را بگذارید جای من! الان پای تلویزیون نشسته‌ام و اخبار دارد می‌گوید: ماهواره‌ی چمران ۱ با ماهواره‌‌بر قائم ۱۰۰ سپاه با موفقیت در مدار ۵۵۰ کیلومتری قرار گرفت. این همه تناقض را کجای دلم بگذارم؟ خودروی تولید داخل که پس از پیمودنِ سیصد کیلومتر به پِت‌پِت می‌افتد و روانه‌ی نمایندگی می‌شود یا ساخت و پرتاب ماهواره به فضا را؟!

آیا ساخت چیزی که باید روی زمین کار کند، آسانتر از ساخت چیزی که باید به فضا برود و در آنجا کار کند، نیست؟!

یادداشت پیشین: ویرگولاوا! (از حرفایی که تو دلت پنهونه می‌ترسم!)

ویرگولاوا! (از حرفایی که تو دلت پنهونه می‌ترسم!)

حُسن ختام: زندگی پرایدی حق ما نیست! این هم این پراید!
https://www.aparat.com/v/o85ggg7
زندگیایرانتکنولوژیتولید محتوابرنامه نویسی
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید