سنگ صبوری دیدنی:
مروارید سبز یکی از جاذبههای گردشگری شهر ارسنجان -واقع در استان فارس-می باشد، این تک درخت روییده بر یک تخته سنگ بزرگ است که به سنگ صبور نیز شهرت دارد.
مروارید سبز در ۴ کیلومتری شمالغرب (شمال جغرافیایی) شهرستان ارسنجان واقع شده است، که به صورت درخت بنه خودرو بر روی صخرهای عظیم با ارتفاع تقریبی ۶ متر قرار دارد. نکته ی جالب در این است که درخت برای رساندن ریشه های خود به خاک ، میان صخره را در چندین قسمت شکافته و توانسته به مرور خود را به زمین متصل کند.
سنگ صبوری شنیدنی:
آهنگ شنیدنی «سنگ صبور» از آلبوم متاسفم، اثر زیبایی به خوانندگی محسن چاووشی عزیز که آهنگ فیلم سنتوری هم بود.
متن آهنگ:
رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونمو دل زده از لیلی ها خیلی دلم گرفته از خیلی ها
نمونده از جوونی هام نشونی پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیارو مرد باش
سنگ صبور خواندنی:
صادق چوبک نویسنده بزرگ ایرانی است که تیرماه ۱۲۹۵ دیده به جهان گشود. وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. اکثر داستانهای وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می شد سراغ شخصیت ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می دادند و به شدّت ره به تاریکی میبردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک ها و و زخم های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور، رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی دهد. از این منظر طبقه ی فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می رود.
زبان داستان، فارسی شکسته با لهجه شیرازی و بوشهری است. سنگ صبور، داستان زنی به نام گوهر است که گم شدنش، زندگی همسایه ها و فرزندش را دگرگون می کند.موضوع کتاب بسیار تاثربرانگیز است و نکات ظریفی را درباره زندگی شخصیتهایش بیان میکند که ارزش خواندن و اندیشیدن دارد. در پایان اتصال این داستان به داستان زروان و اهریمن نیز حائز اهمیت است.
تمام رمان و تمام تک گوییها بازتاب جهان تاریک و خونآلودی است که نویسنده از ایران در سالهای اوایل قرن بیستم تصویر میکند. جنایتکاری بی رحم در شیراز زنهای صیغهرو را به دام انداخته و میکشد. احمد آقا در نقش معلم و نویسنده گویی ناخودآگاه روایتگر همه این فجایع از زبان شخصیتهای این رمان است.
نکته پایانی: بیایید سنگ صبور هم باشیم.