دو پَشفتۀ مرتبطی که دیروز منتشر کردم:
مردم جان! انتخابات نزدیک است. نزدیکی انتخابات، یعنی نزدیکی موسمِ سخنرانیها، دستزدنها و لایککردنها!
برای هر ننهقمر بیخاصیّتی که به واسطهی مدرکش و هنداونههایی که چند تا آدم چاپلوستر از خودش زیر بغلش گذاشتهاند، آمد در عرصهی انتخابات و برای شما سخنرانی کرد و حرفهای قشنگ قشنگ زد تا رای شما را جذب کند، دست نزنید.
وای به حال شما اگر این آدم جنبه نداشته باشد: امروز که برایش دست بزنید، فردا باید قید هر چی که هست بزنید!
بنیتو موسولینی یک مُفسد، بیشرم و بیحیا و زنبارۀ عوضی بود. به هر زنی هم که تجاوز میکرد، گردن نمیگرفت. مثلاً میگفت:
هیچکس توی ایتالیا حاضر نمیشد خرش را بدهد موسولینی تا آبش بدهد. تا اینکه آهنگسازی مُرد و تریبون افتاد دستِ موسولینی و او برای اولینبار در بین جمع سخنرانی کرد و جمع هم برای اولینبار برای او دست زد. جمعِ احمقی که نمیدانست کسی که قبل از به جایی رسیدن، به زنی تجاوز میکند و گردن نمیگیرد، فردا که به جایی برسد که دیگر هیچگونه تجاوزی، با هر وسعت و اندازهای را، گردن نخواهد گرفت!
پیشرفت را ببینید: از سخنرانی برای آن جمع کوچک رسید به سخنرانی برای جمع مردم ایتالیا:
به نظر بنده که قد بُز اخفش از تاریخ سرم نمیشود، همهچیز از همان «دست زدنِ» در آن جمع کوچک شروع شد! همان دستزدن بود که کمکم و دستیدستی ابتدا پدر ایتالیا و مردم ایتالیا و جهان را درآود و بعد هم پدر خود موسولینی، زن و بچههایش و مخصوصاً معشوقهاش و البته جهانشان را!
اگر جگر تماشای آویزان کردن موسولینی و معشوقهاش و تصاویر خیلی بدتر از آن، مانند جمجمۀ متلاشی شدۀ موسولینی را دارید، میتوانید از اینجا ببینید. پیشنهاد بنده ندیدن است. باز هم هر چه خودتان صلاح میدانید!
مخلص کلام:
سعی کنیم برای هر کسی دست نزنیم و هر کسی را لایک نکنیم تا فردا مجبور نشویم، فردا کتابی به نام «از وبگردی تا دیکتاتوری» در شرح زندگیاش، بنویسیم! بله "وبگردی"، چون امروز دیگر مثل قدیم، زمانۀ "ولگردی" نیست و دیکتاتورهای امروزی، بیشتر در حال "وبگردی" هستند تا "ولگردی"!
یادداشتهای مرتبط:
حُسن ختام:
یادداشت پَسین: