چند سال پیش، سر یکی از کوچههای محلّهی بالایی، برای امنیت بیشتر، یک در بزرگ کار گذاشتند. از روزی که این در را کار گذاشتند، هر وقت گذرم به آنجا میافتاد، انتظار داشتم که آن در را ضد زنگ و یا رنگ زده باشند تا زنگ نزده باشد. ولی هیچوقت نزدند. در فراموش شد. همین که باز و بسته میشد، توقع مردمان آن کوچه را برآورده میساخت. چند سالی گذشت. در بر اثر گذشت زمان، بارش برف و باران و کثیفی، زنگ زد و سوراخ سوراخ شد. لولاهایش هم در هم شکست و کژ شد. حالا با سنگ فرز به جان آن در درب و داغون افتادند تا با کلّی دردسر ابتدا زنگزدگیهایش را بتراشند و بعد ورقهای آهن را با دستگاه جوش به سوراخهای آن بچسبانند.
با دیدن این صحنه با خودم گفتم اگر سالی یکبار، با زلفهای نرم و زیبای قلمموی آغشته به رنگ، این در را رنگ کرده بودند کارِ این در به فرزکاری و جوشکاری نمیکشید.
حال و روز امروز کشور و جامعهی ایران هم چیزی شبیه به این در است. از کارهای نرمی که بایستی به موقع انجام میدادیم، غافل شدیم و حالا کار به جاهای سخت و برخورد پلیسی رسیده است. جالب آنکه کار نرم مانند همان قلمموی آغشته به رنگ، بیصدا، امن، زیبا و از جنس شفقّت است. کار نرم را میتوان با یک قلم نازک، با یک تصمیم درست، با یک برنامهی خوب، نیز انجام داد. ولی کار سخت، حکایت همان دستگاه جوش و دستگاه فرز است. مانند این دو پر سر و صدا، نا امن، آسیبزا و از جنس مشقّت است. چه برای استفاده کنندگان از این دو دستگاه، چه برای در بینوا و چه برای تماشاگرانشان صحنه!
استفادهکنندگان این دو دستگاه (دستگاه جوش و فرز) باید همچون مامور پلیس، ماسک یا سپری جلوی صورتشان داشته باشند تا آسیب نبینند. یک تراشهی ناشی از جوشکاری و یا فرزکاری میتواند به کاربر این دو دستگاه آسیب وارد کند. تماشاگران نیز از پرتاب و آسیب احتمالی این تراشهها، مصون نیستند.
جوشکار و فرزکار ناشی نه تنها احتمال آسیب دیدن خود و تماشاگران صحنه را بالا میبرد، بلکه حتی ممکن است وضعیت در را هم خرابتر از قبلش کند!
باید بیاموزیم که کار نرم، راحت و شفقتآمیز، زمان و مهلت مقرّری دارد. اگر آن مهلت بر اثر غفلت و یا جهل بگذرد، دیگر گریزی از کار سخت و مشقّتآمیز نیست.
یادداشت پیشین:
یادداشت مرتبط:
یادداشت بعدی: