خیابان: چه طوری کوچولو!
کوچه: کوچولو خودتی و هفت جدّ و آبادت! برای من گُندهبازی در نیار! اگر چند تا کوچه مثل من نباشیم تو هیچ حرفی برای گفتن نداری!
خیابان: بابا ما حالا یه شوخی کردیم؟ خیلی جدّی نگیر!
کوچه: جدّی میگی؟! هنوز نتونستم بفهمم کی داری شوخی میکنی، کی جدّی هستی! شرمنده فکر کردم داری جدّی میگی، یه کم تند رفتم!
خیابان: غلام ادبتم! قربون هر چی کوچهی چیز فهم!
کوچه: زنده باشی! چه خبرا؟ خوبی؟!
خیابان: خوب؟ اگر گفتم خوبمم تو باور نکن! از آخرین باری که با هم حال و احوال کردیم کلّی اتّفاق برام افتاده از کدومشون بگم؟
کوچه: از چیزهایی که توی این چند وقت آدما به خوردت دادن برام بگو!
خیابان: من مشکلی با گفتن این چیزا ندارم ولی میترسم حال تو خراب بشه!
کوچه: بگو بابا من دیگر کارم از این حرفا گذشته!
خیابان: چند سالته مگه؟
کوچه: مهمّه؟!
خیابان: آره خُب! چیزهایی که میخوام بگم مثبت هجده هستند!
کوچه: یعنی تو نمیدونی من چند سالمه؟
خیابان: راستش دیگه پیر شدم. حافظهم یاری نمیکنه. بعدشم من صد تا کوچه دارم. سنّ همهشون رو که یادم نمیمونه!
کوچه: راستشو بخوای من دو سالمه ولی دچار بلوغ زودرس شدم!
خیابان: چه جوری توی دو سالگی، دچار بلوغ زودرس شدی؟
کوچه: والّا من توی این دو سال چیزایی دیدم که خود آدما توی پنجاه سالگیشون ندیدن!
خیابان: خُب پس خیالم راحت شد! دیگه میتونم چیزهایی که به خوردم دادن رو بهت بگم!
کوچه: ببین اگر چیزایی که به خورد تو دادن مثبت ۱۸ هستن، چیزایی که به خورد من دادن، مثبت ۲۸ اند! پس خیالت تخت!
خیابان: یعنی تو میگی که اوضاع شما کوچهها از ما خیابونا بدتره؟
کوچه: زکّی! پس چی؟!
خیابان: آخه برای چی؟
کوچه: برای اینکه ما تنگتریم!
خیابان: چه ربطی به تنگی و گشادی داره؟
کوچه: از تو با اون همه تجربه بعیده که چیزی به این سادگی رو نمیدونی! این آدما ترجیح میدن کارهای یواشکیشون رو توی کوچههای تنگ انجام بدن تا تو خیابونای گشاد!
خیابان: والّا من که نمیفهمم چه میگی؟
کوچه: جسارتاً بزرگوار تا حالا داخل تو ریدن؟
خیابان: خیلی کم!
کوچه: خیلی کم؟ خوش به حالت! تا حالا داخل تو شاشیدن؟
خیابان: سالی چند بار!
کوچه: سالی چند بار که چیزی نیست! ما کوچه تنگا روزی چند بار این بلا سرمون میاد! تموم تنمون بوی شاش میده خدا کنه یه بارون بیاد بشوره ببره!
خیابان: حالا که اینجور شد تو بگو تا حالا کاندوم استفاده شده به خوردت دادن؟
کوچه: سالی چند بار از داخل پنجرهی خونهشون پرتاب کردن توی دهنم! عُق!
خیابان: سالی چند بار که چیزی نیست؟ روزی چند بار از داخل ماشیناشون پرتاب میکنند توی دهنم! عُق! باور کن تموم تنم بوی اسپرم میده خدا کنه یه بارون بیاد بشوره ببره!
کوچه: روزی چند بار خلط به خوردت میدن؟
خیابان: اُهاُه! اون که تا دلت بخواد!
کوچه: دلم که نمیخواد ولی روزی صد بار خلط به خوردم میدن!
خیابان: توی این یه مورد فکر کنم خیلی با هم فرق نداشته باشیم!
کوچه: تا حالا توی تو جفتگیری کردند؟
خیابان: جونورا یا آدما؟
کوچه: جونورا که عادیه، آدما رو میگم!
خیابون: آدما توی من بیشتر خفتگیری میکنند تا جفتگیری! البت بعضی موقعها شبا توی ماشیناشون...!
کوچه: توی ماشین؟ ما کوچه تنگا، توی خودمونم... !
خیابون: اُه اُه! پس شماها دیگه چشم و گوشتون قشنگ باز شده!
کوچه: قشنگ! گفتم که نگران گروه سنّی من نباش! ما کوچهها قبلاً سن بلوغمون بیست سی سال بود ولی الان رسیده به دو سه سال!
خیابون: راستی! بطری پر از شاش چی؟ پرتاب کردن توی دهنت؟ عُق!
کوچه: بطری پر از شاش که نه، ولی پوشک پر از شاش، پوشک پر از خون، تا دلت بخواد!
خیابان: برو دیوونه! کی دلش میخواد!
کوچه: والّا تو هم اگر به جای ما بودی دیوونه شده بودی!
خیابون: بدجور ترافیک شدم. نمیتونم صداتو خوب بشنوم! دود جلوی چشمامو گرفته! دیگه نه میتونم ببینمت، نه میتونم صداتو بشنوم! راستی دودی که به خورد ما میدن رو یادم رفت بهت بگم... !
کوچه: خدا بهمون رحم کنه!
حُسن ختام: