حجاب اجباری، سربازی اجباری، ازدواج اجباری، مدارس اجباری، گرانیهای اجباری، کوفت اجباری، زهرمار اجباری و حالا هم اجباریشدن تمدید قراردادهای اجاره!
نمیدانم چه نتیجهای از اجباریهای قبلی گرفتهاید که همچنان دارید به فهرست اجباریهایتان اضافه میکنید. رضاشاه میخواست برداشتن حجاب را اجباری کند، نتوانست. شما خواستید حجاب را اجباری کنید نتوانستید که هیچ، بدترش هم کردید.
سربازی که اجباری به خدمت میرود، هر روزی که به خدمت میرود و برمیگردد هم بر خودش و هم بر خیلیهای دیگر را لعنت میفرستد.
کسی که به اجبار اطرافیانش ازدواج میکند، معمولاً عاقبت به خیر نمیشود. هر اجباری پیشاپیش با شکست روبرو است. میخواهد حجاب باشد یا تمدید قراداد اجاره.
بنده خودم مستاجر هستم ولی میدانم در میان هجوم گرانیهای بیوقفهی اخیر، تنها چیزی که صاحبخانهی پیر و فرتوت، بدون حقوق و بیمهام میتواند روی آن حساب باز کند، همین اجارهخانه است. حالا چه جوری به او زور بگویم که آهای پیرمرد! قانون مجبورت کرده است که با این شرایط تمدید کنی، میخواهی بخواه، نمیخواهی هم نخواه! اگر گفت مسلمان، راضی نیستم با این شرایط در خانهام نماز بخوانی چه کنم؟ بگویم برو رضایتت را از دولت مردمی بگیر؟
یکی نیست بگوید:
جالب است هر چه از اجباریهای خودتان کم میکنید، بر اجباری مردم میافزایید. شما که اینقدر هوای مردم را دارید و اینقدر دست اجباری کردنتان خوب است، ای کاش پاسخگویی خودتان و یا هر کسی که دهان ما را سرویس کرد و ما را به ? خوردن انداخت را اجباری میکردید! ای کاش!
توجه:
این یادداشت هیچ ارتباطی به انتشار نوشتههای روتین روزانه ندارد. و صرفاً واکنشی نسبت به خبر اجباری شدن تمدید قراردادهای اجاره بود. یادداشت فردا هم به شرط توفیق الهی در اولین دقایق بامداد منتشر خواهد شد.
ببخشید اگر با این یادداشت شما را ناراحت کردم. این را گوش بدهید شاید حالتان عوض شد!