Javid Izadfar
Javid Izadfar
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

«عمر من»: اکستنشنی که هیچوقت منتشر نمیکنم!

دقیقا ۳۲ روز پیش بود که توی توییتر، اسکرین‌شاتی رو به عنوان دموی یکی پروژه‌های شخصیم (که حالا دیگه اسمش رو «عمر من» گذاشتم) منتشر کردم.

در این اسکرین‌شات، تصویری از وبسایت دیجیکالا (که به تازگی هم بازطراحی شده بود) وجود داشت که به جای قیمت قهوه‌ساز، نوشته شده بود: ۳۵ ساعت ۳۰ دقیقه.

اولین نتیجه‌ی موفقیت آمیز اکستنشن «عمر من»
اولین نتیجه‌ی موفقیت آمیز اکستنشن «عمر من»

در نگاه اول، کاربران به خاطر context ذهنی که از اسکرین‌شات‌های دیجیکالا داشتند، بعد از دیدنش تصور کردند که باگی کشف کردم یا میخوام در مورد قیمت بالا (و احتمالا پرت) محصول غر بزنم. اما به محض این که دیدن به جای قیمت، زمان وجود داره، شوخی‌ها شروع شد!

  • « خوب حساب کرده ?? »
  • « به ساعت قدیم یا جدید؟ ??? »
  • « ساعتی چند حساب کرده یعنی؟ ثاعدتاً باید اول کلیه رو اضافه می‌کردن به روش‌های پرداخت :)) »

اما مطمئنم همه متوجه شده بودن: من باید ۳۵ ساعت و ۳۰ دقیقه کار میکردم تا میتونستم از پس هزینه‌ی خرید اون قهوه‌ساز بر بیام!


پروژه‌ی «عمر من»

اولین مرحله از پروژه‌ی «عمر من»، یک وب اکستنشن بود که روی مرورگرهای کروم و فایرفاکس نصب میشد. کاربر میزان درآمد ساعتی خودش رو وارد میکرد و از اون به بعد قیمت تمام محصولات دیجیکالا رو بر اساس میزان زمانی که باید کار بکنه میدید.

همه‌ی کارها (بجز پیاده‌سازی لوگو) انجام شده بود
همه‌ی کارها (بجز پیاده‌سازی لوگو) انجام شده بود

هدف «عمر من» خیلی ساده بود: متوجه بشیم چقدر برای چیزهای غیر ضروری هزینه میکنیم!


به خرید کردن معتاد شدیم!

در واقع تحقیقات نشون دادن که موقع خرید کردن، مغز ما سروتونین ترشح میکنه که باعث میشه ما حس کنیم خوشحال‌تر هستیم. به همین خاطره خیلی از ما خرید‌درمانی می‌کنیم.

به شخصه برای من هیچوقت پول به حالت الکترونیکی مفهومی که باید داشته باشه رو نداشت (حاضرم شرط ببندم شما هم همینطور هستید). این که پول‌هام رو با کارت کشیدن یا کلیک کردن روی چندتا دکمه از دست بدم، اونقدر برام معنی نداشت که شمردن اسکناس داشت.

نمیخوام صحبت از سرمایه‌داری کنم اما میخوام بگم: خیلی از ما معتاد به خرید کردن شدیم و به خاطر دیجیتالی شدن زندگیمون هیچوقت درک نمی‌کنیم که چه چیزی رو داریم به خاطر این سروتونین لعنتی از دست میدیم.


ما داریم عمرمون رو خرج میکنیم!

سال ۲۰۱۱ فیلمی به اسم In Time به نویسندگی و کارگردانی اندرو نیکول (همونی که فیلم‌ The Truman Show رو ساخته) و با بازیگری جاستین تیمبرلیک و آماندا سیفرید به نمایش دراومد.

پوستر فیلم سینمایی In Time یا در زمان
پوستر فیلم سینمایی In Time یا در زمان

اگه نخوام داستان رو اسپویل کنم، اینطوری میتونم بگم که توی این فیلم، زمان تبدیل به واحد پول شده. هر کسی روی دستش زمانی نوشته شده که در واقع مدتیه که میتونه زنده بمونه! پولدارها کسایین که خیلی زمان دارن و میتونن تقریبا جاودان باشن. فقرا در عوض مجبورن عمر خودشون رو برای سیر موندن با یک تکه نون معاوضه کنن.

وضع امروز ما هم هیچ فرقی با آدمای داخل فیلم نمیکنه! من برای این که بتونم اجاره‌ی خونه‌ام رو بدم، باید کار کنم. برای این که بتونم غذا بخورم باید کار کنم ...

بیایین فرض کنیم من قراره ۷۲ سال زنده باشم (در واقع امید به زندگی مردای ایرانی اینقده). از اونجایی که تا الان ۳۳٪ اول عمرم رو گذروندم و احتمالا به خاطر پیری هم چیزی از ۱۷٪ آخرش نفهمم، دست پر میتونم بگم فقط نیمی از عمرم باقی مونده!

بهتون پیشنهاد میکنم از طریق این صفحه، ببینید که چند هفته از عمرتون باقی مونده!

خوشبختانه من که دارم تک تک لحظاتم رو به جای حروم کردنش مثل بیرون رفتن با دوستام، صرف کارای خوب مثل کار کردن برای خرید تخم‌مرغ پز هوشمند میکنم!


کار کردن به چه قیمتی؟

نوروزی که گذشت یک سوال خیلی اساسی از خودم پرسیدم: من کار میکنم تا زندگی کنم یا زندگی میکنم تا کار کنم؟

من زندگی کردن رو خیلی دوست دارم! عاشق اینم که با دوستای صمیم توی دیسفان لم بدم! از این که به خونه‌ام دعوتشون کنم تا با هم پلی‌استیشن بازی کنیم لذت میبرم!

اما واقعا چقدر برای زندگی کردنم وقت گذاشته بودم؟ ۲ سال گذشته تقریبا هر روز ساعت ۹ صبح تا ۶ بعد از ظهر شرکت کار میکردم و به محض این که خونه می‌رسیدم تا ۱۲ شب، مشغول انجام پروژه‌هایی می‌شدم که به صورت فریلنسری قبول کرده بودم!

همه‌ی این‌ها برای چی؟ بیشتر پول دربیارم تا با اون‌ها چیکار بکنم؟

پیشنهاد میکنم شما هم به این سوال حسابی فکر کنین ...


چرا نمیخوام «عمر من» رو منتشر کنم؟

به خاطر وسواسی بودنم، همیشه برای مدتی خودم رو جای کاربر پروژه/کارهام میزارم و ازش جوری استفاده میکنم که انگار کاربر تازه‌ای داره باهاش کار میکنه. اینکارم معمولا باعث میشه تجربه‌ی کاربری بهبود پیدا کنه و باگ‌های پروژه رفع بشه. اما هیچ وقت فکر نمیکردم باگ «عمر من» اینقدر بزرگ باشه!

توی یک ماه گذشته من اکستنشن رو همیشه نصب داشتم و مثل خیلیایی دیگه حداقل روزی یک بار به دیجیکالا سر زدم. اون اوایل «عمر من» واقعا باعث میشد تا جلوی خریدهای الکی خودم رو بگیرم. به این که آیا واقعا به اون محصول نیاز دارم فکر کنم و به همین راحتی دکمه‌ی پرداخت آنلاین رو فشار ندم.

اما بعد از هفته‌ی اول بود که عوارضش رو دیدم. دیگه به این فکر نمیکردم که چرا باید ۴۰ ساعت کد بزنم تا بتونم یه ریش‌تراش نو بخرم؛ به این فکر میکردم که من چقدر درآمد کمی دارم که مجبورم ۱۶۷۹ ساعت کار بکنم تا بتونم مک‌بوک پرو ۲۰۱۷ رو که تخفیف هم خورده بخرم!

۱۷۱۳ ساعت کار کردن برای من به معنی تا ابده!
۱۷۱۳ ساعت کار کردن برای من به معنی تا ابده!

بعد از پایان هفته‌ی دوم من عملا دچار افسردگی شده بودم و اوضاع داشت بدتر میشد! ارزش ریال هر روز پایین‌تر میومد و قیمت‌ها با شیب خیلی خیلی تندتری رشد میکردن. خریدن خیلی از محصولات که حالا دیگه لاکچری حساب میشدن واقعا از توان من خارج شده بود.

«عمر من» رو غیر فعال کردم. این کار باعث نشد قیمت‌ها پایین‌تر بیان یا من درآمدم بیشتر شه. فقط باعث شد متوجه نشم چقدر مجبورم از عمر خودم کوتاه کنم تا بتونم چیزای جدید بخرم. شاید اینطوری بتونم راحتتر با واقعیت‌های زندگیم کنار بیام (یا در واقع اونا رو نادیده بگیرم)!

از اونجایی که من خودم رو مسئول کارهام میدونم و متوجه شدم که این پروژه کار درستی انجام نمیده (هر چقدر هم که هدفش درست به نظر برسه)، تصمیم گرفتم که هیچوقت منتشرش نکنم.
اکستنشن «عمر من» با تبدیل کردن قیمت ریالی محصولات دیجیکالا به مدت زمان کار کردن مورد نیاز برای خریدنش، حداقل در وضعیت اقتصادی آشفته‌ی الان، فقط باعث میشه کاربر ببینه چطوری داره زندگیش رو از دست میده.

در آخر از همه‌ی دوستانی که از من و پروژه از همون اول حمایت و تشویق کردن تشکر میکنم. امیدوارم تونسته باشم دلیل کارم رو به خوبی بیان کرده باشم و اون‌ها هم من رو به خاطر منتظر نگه‌داشتنشون ببخشن.


دل نوشتهبرنامه نویسیدیجیکالاشادی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید