چیزی که میترسیدم سرم اومد
همیشه .. همیشه مراقب این بودم از فضای مجازی مخصوصا کی رول به کسی وابسته نشم
اما الان وابسته اش شدم.
اونم چی؟
با ۲۵ روز شناخت و ۲ روز پشت سر هم مدام حرف زدن..
حرفاش
دقیقا اونی که میخواستم بشنوم بود
انگار فقط برای کمک به من اومده بود
انگار از ته دلم خبر داشت
خیلی مزخرفه نه؟
بین اینهمه مشکل ؟ واقعا ؟
برای خودم متاسفم
همینم کم بود
الان به خودم اومدم دیدم سه ساعت و نیمه منتظر پیامشم
اصلا اون کی بود؟
از کجا یهو پیداش شد؟
اگه دیگه پیام نده چی؟
من ناراحتش کردم؟
اون خیلی خونگرم بود و سعی میکرد بحث باز کنه
مشکل من بود که نتونستم همراهی کنم؟
اما من که همه ی تلاشمو کردم و بهشم گفتم..
الان چرا؟ مشکلش چیه که یهو سرد شد؟
خیلی مسخره اس میدونم .. به کسی که حتی یک ماهم نشده میشناسمش انقدر علاقه داشته باشم
اما دست خودم نبود... خیلی صمیمی رفتار میکرد ، خیلی توجه میکرد ، خیلی اهمیت میداد ، هر کلمه ای که میگفتم یادش میموند؛
دقیقا اون چیزی که من بهش نیاز داشتم و دارم.
شاید برای اون یه چیز عادی بود؟! با همه اینطور بود؟! یا فقط میخواست یه کمک ساده بهم بکنه از سر دلسوزی؟!
باز من موندم ، سوالای بی پاسخ ، فکر کردن بیش از حد و این دیوارای اتاق..