Mani·۳ ماه پیشفراموشیباز شروع کرد به چرت و پرت گفتن.سرم داره گیج میره از صدای جیغش..همه چی رو به هم ریخت ، همه ی وسایلامو شکست.بی وقفه داره بد و بیراه میگهداره…
Maniدرهمیشه بنویس·۲ سال پیشسکوت-محیط خلوته ، هیچ آدمی به چشم نمیخوره شهر از این بالا خیلی زیباتر دیده میشهچراغا علاوه بر خونه ها ، شهرم نورانی کردن و بعضیا مثل ماه ثابت و…
Mani·۲ سال پیشآخرین نامهدستانش میلرزید ، هنوز تردید داشت.. انگار که هنوز هم از تصمیمش کامل مطمئن نبود.. اما چاره ی دیگری نداشت! یعنی داشت ، میتوانست زندگی کند . ا…