با گفتن احمد و اشکان برای اینکه باید گیگای مونو بیدار کنن همه ما خوشحال و در این حال سردر گم شدیم.
سینا: آخه چجوری؟
احمد: دنبالم بیاید
بعد رفت روبه روی دیوار معلوم بود یه خونه قدیمی بود چون بدجور داغون بود و و پر از ترک و....
احمد روبه روی یک ترک بزرگ اما نه خیلی. وایساد یکم مکث کرد بعد انگشتشو گذاشت روی ترک و آروم به پایین کشید تا انتهای ترک بعد چند ثانیه دیوار عقب رفت و راه پله ایی به پایین باز شد و ماهم کفمون بریده بود دیگه چون اینجور چیز ها رو فقط تو فیلم می شد دید.
احمد: دنبالم بیاید
همه بدون پرسیدن سوالی راه افتادیم همه بجز آقای شکری که گفت امروز به اندازه کافی خسته شده و باید برگرده سر مغازه و رفت.
اوایل کاملا راه پله ها تاریک بود اما بعد با لامپ های مهای مهتابی خیلی باریک و کوچیک که به دیوار چسبیده بودن راهمون یکم روشن تر شد و به پایین رفتن ادامه دادیم که به انتهای پله ها رسیدیم و دیگه تکون نخوردیم کاملا خشکمون زد دهن هممون باز بود چون اگار توی یک سفینه فضایی هستیم واقعا غیر قابل باور بود کاملا رنگارنگ پر از محفظه و مانیتور بود اشکان پشت یکی از کامپیوتر ها نشست و شروع کرد.
اشکان: به صف بشید و یکی یکی وارد اون محفظه بشید تا شروع کنیم.
ماهم بی درنگ و با هیجان زیاد و پر از کنجکاوی صف بستیم اولین نفر سینا بود.
سینا رفت توی محفظه.
و احمد گفت گیگای مثل انرژی میمونه وقتی که انرژی بدن تموم بشه چی میشه؟
ماهم گفتیم: خسته میشم.
احمد:افرین. اینم یکی دیگه از محدودیت های گیگای. و تا سطح گیگای تونو بیشتر بلا ببرید انرژی بیشتری
هم لازم دارین چون قدرت بیشتر انرژی و تمرکز بیشتری لازم داره.
حلا اگه فهمیدین این دستگاه یکم از انرژی شمارو میگیره تا معلوم بشه قدرت تون چیه وبا استفاده از تمرین مناسب گیگای تونو بیدار کنیم.
اشکان: پس چون شما گیگای تونو بیدار نکردین و انرژی گیگایی زیادی ندارین و دستگاه یکمشو میگیره طبیعی یکم احساس بیحالی کنید یا بیهوش بشید:)
و ما: :/
سینا که رفت داخل خوب دیدم که انگار یه بخار سبز کم رنگ از بدنش به بالا رفت و همونجا کاملا سست و بی حال شد در حدی که دیگه نتونست دوام بیاره و داخل دستگاه نشست.
بعد مانیتور به ما یک شمشیر بزرگ نشون داد و در همین حال یک دستگاه دیگه که کنار دستگاه محفظه بود شروع کرد به کار کردن و بعد چند ثانیه خاموش شد و درشم باز شد.
داخل شو دیدیم یک شمشیر ساده و خیلی بزرگ سیاه دیدیم که برق میزد که احمد بعدا طرز کارش را گفت
سینا اومد بیرون و شمشیرو دست گرفت انگار که یک پر دست گرفته و واقعا در اون لحظه سینا پر از ابهت بود و ماهم می خواستیم شمشیرو امتحان کنیم برای همین دستش گرفتیم ولی در حین تعجب هرچقدر که زور زدیم نتونستیم بلندش کنیم خیلی عجیب بود چون سینا خیلی راحت اونو دستش میگرفت.
احمد گفت: حتما گیگای سینا اینجوری که فقط خودش بتونه برش داره و استفاده کنه. و این شمشیر سنگین که اون بر راحتی میتونه تکونش بده میتون ترسناک ترین سلاحی باشه که جهان به خودش دیده باید بتونه یک مشاینو به دو نیم تقسیم. کنه جالبه.
در همین حال سینا چهره کاملا خودشیفته و مغروری برداشته بود که منم یکی زدم پس گردنش تا بدونه هنوز هم هیچ پخی نیست که یکم مونده بود نصفم کنه.
یکی یکی امتحان کردیم.
ویژگی: داری یکم سرعت بیشتر پرش بیشتر و ضربات پای سنگین
ویژگی : استفاده از همه ابزار ها به صورت حرفه ایی مانند شمشیر و چاقو.ماشین تفنگ و.....
ویژگی : مخصوص مبارزه های نزدیک (که یکم از سرنیزه های اشکان کوچک تر بودن که باعث حمله سیرع تری می شود)
ویژگی : ساعد قوی برای مبارزه های نزدیک
ویژگی : تا شعاع 2 متری میتواند محافضت کند. مخصوص دفاع. و شکستن سپرش تقریبا غیرممکن.(سپرش مثل یه دایره آبی رنگ بود که میتونست هرکی یا هرچیزی داخل دایره هست رو محافظت کنه و فقط چیزها و یا افرادی خودش میخواست می تونستا وارد دایره یا همون سپر بشن)
ویژگی:هیچ. .گیگای ندارد.
_______________ادامه دارد______________