خیال و خط
خیال و خط
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

جرج آر آر مارتین، رمان‌نویس آمریکایی و تاریخ

خیلی‌هایمان جرج آر آر مارتین این نابغه داستان نویسی فانتزی را با سریال بازی تاج و تخت می شناسیم. جهانی به یادماندنی و منحصر به فرد را به یادگار برایمان ساخته است.


جرج ریموند ریچارد مارتین در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۸ (۲۹ شهریور ۱۳۲۷) در کشور ایالات متحده آمریکا چشم به جهان گشود. والدین وی را مادرش مارگارت و پدرش ریموند تشکیل می‌دهند. خانواده‌ای که در یک بازه زمانی به سبب کسب و کاری داشتند صاحب ثروتی بسیار زیاد شده که در کمال تاسف، رکورد اقتصادی سبب شد تا شرایط مالی آن‌ها تا مرز فقر پیش رفته تا حدی که جرج و ۲ خواهرش در وضاع مالی بسیار سختی روزگار خود را کنار والدینشان سپری نمایند.

به سبب علاقه‌ای که به آثار مصور و داستانی داشت، از سنین نوجوانی خود شخصاً شروع به نوشتن داستان‌های فانتزی حول محور تقابل با هیولاها کرد و آن‌ها را به دوستان، هم‌کلاسی‌ها و هم‌محله‌‌ای‌هایش می‌فروخت. با این حال دیدگاه عجیب و غریب وی در نگارش این داستان‌ها برایش دردسرساز شد؛ زیرا والدین یکی از خریداران آثار او به سراغ مادر جرج مارتین رفت و هشدار داد که از وی شکایت خواهد کرد. اتفاقی که سبب شد تا نگارش این داستان‌ها را متوقف کند. با این حال او بیکار ننشست و در تنهایی خود همچنان به خلق ماجراجویی‌های فانتزی با تم قرون وسطی ادامه می‌داد که قهرمانانش را اسباب‌بازی و حیوانات خانگی‌شان تشکیل می‌دادند.


آشنایی بیش از پیش او با آثار کمیک سبب شد تا نسبت به انتشارات مارول علاقه شدیدی پیدا کرده و داستان‌های “۴ شگفت‌انگیز” جزو آثار ابرقهرمانی مورد علاقه وی به شمار می‌رفت تا حدی که بارها در مصاحبه‌های خود فاش کرده که استن لی نسبت به بزرگانی نظیر شکسپیر و تالکین تاثیر بیشتری در شیوه نگارشی وی و جایگاه امروزش داشته است.

سرانجام وی در سال ۱۹۷۰ در رشته روزنامه‌نگاری از دانشگاه ایالتی ایلینوی فارغ‌التحصیل شد و سپس وارد دوره کارشناسی ارشدی شد که آن نیز ۱ سال بعد به پایان رسید و به کار در همین عرصه ادامه داد. در بحبوحه جنگ ویتنام برای حضور در جبهه درخواست داد که به عنوان نیروی پشتیبان، کارهایی خدماتی را بر عهده گرفت و در عین حال به کار نگارش داستان‌های کوتاه و علمی تخیلی ادامه داد که از سال ۱۹۷۰ به بعد فروش رسمی آن‌ها را نیز آغاز کرد.

نخستین دستاورد هنری وی برای داستان علمی تخیلی With Morning Comes Mistfall رقم خورد که در سال ۱۹۷۳ توسط مجله علمی-تخیلی آنالوگ و واقعیت به چاپ رسید و نامزد دریافت جایزه‌های هوگو و نبولا شد که دستاورد بزرگی برای این جوان ۲۵ ساله به شمار می‌رفت. جوانی که تا سال‌ها عادت داشت که دست به نگارش داستان‌های نصفه و نیمه‌ای بزند که اشتیاقی برای اتمام پایان‌بندی آن‌ها نداشت. نخستین رمان جرج مارتین نیز در سال ۱۹۷۶ به نام Dying of the Light تکمیل شد که به سبب مشکلات نقل مکانی که در آن دوران گریبان‌گیر وی شده بود، ۱ سال بعد و در ۱۹۷۷ به چاپ رس
رمانی علمی تخیلی که از قضا با اکران نخستین فیلم از فرنچایز بزرگ و محبوب جنگ ستاگران همزمان شد و از آن جایی که سینماگران در تب و تاب آثار علمی تخیلی غوطه‌ور شده بودند، استقبال از رمان Dying of the Light سر به فلک کشید و شهرت بسیاری را برای جرج مارتین به همراه داشت تا حدی که درآمد فروش این رمان در مدت زمانی بسیار کوتاه، با ۳ سال تدریس وی برابری می‌کرد.

رفته رفته مارتین در طی مسیر حرفه ای خود فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته و خود را به این قله موفقیت رسانده است. با این حال هنوز بازی تاج و تخت را به اتمام نرسانده و درحال نوشتن آن است.


وقتی وارد بازی تاج و تخت می شوی، یا می بری و یا می میری. - مارتین


در در
در در

مارتین از رویدادهای تاریخی، مانند جنگ رزها، جنگ داخلی آمریکا، و جنگ جهانی دوم، در داستان‌های خود الهام گرفته است. این رویدادهای تاریخی به داستان‌های او عمق و معنا می‌بخشند.

تأمل در مسائل تاریخی: مارتین از داستان‌های خود برای تأمل در مسائل تاریخی، مانند ماهیت قدرت، جنگ، و سیاست، استفاده کرده است. این تأملات به داستان‌های او عمق و اهمیت می‌بخشند. آثار مارتین، به ویژه مجموعه‌ی «نغمه آتش و یخ»، به دلیل ارتباط نزدیک با تاریخ، مورد توجه منتقدان و خوانندگان قرار گرفته است. این آثار به عنوان آثاری تاریخی-فانتزی شناخته می‌شوند که در آن‌ها عناصر تاریخ و فانتزی به زیبایی با یکدیگر ترکیب شده‌اند.

مارتین می گوید که دیوارِ حدوداً دویست متریِ محافظین شب در مجموعه ی «نغمه آتش و یخ» را از دیوار هادریان در اسکاتلند الهام گرفته است. او درباره ی بازدیدش از این دیوار در سال 1981 می گوید:

روی دیوار هادریان ایستادم و سعی کردم تصور کنم چه احساسی داشتم اگر سربازی رومی بودم که از ایتالیا یا انتاکیه (شهری در جنوب ترکیه ی کنونی) به اینجا فرستاده شده بود؛ این که اینجا بایستم، به دوردست خیره شوم بدون این که بدانم چه چیزی ممکن است از جنگل سر برآورد. البته فانتزی، ژانر رنگ های روشن و بزرگتر بودن از زندگی واقعی است، پس دیوار من هم بزرگتر و بسیار طولانی تر و جادویی تر است. و البته، چیزی که پشت آن است، باید چیزی بیشتر از فقط چند اسکاتلندی باشد.





علمی تخیلیداستان فانتزیبازی تاج و تخت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید