«کشتی سحر و جادو» اثر رابین هوب، اولین کتاب از مجموعه فانتزی «بازرگانان زندگی» است و امتیاز آن ۴.۲۱ میباشد. در اینجا لیستی از کتابهای مشابه با امتیاز بالاتر در گودریدز آورده شده است:
Guile ، منشور است. او مقامِ کشیش اعظم و امپراطور را داراست، مردی که قدرت، هوش و جذابیت او تنها چیزیست که صلحی شکننده را حفظ میکند. با این حال، منشورها هرگز دوام نمیآورند و Guile به طور دقیق میداند که چقدر برای زندگی کردن وقت دارد.هنگامی که Guile متوجه میشود پسری دارد که پس از جنگی که او را به قدرت رساند، در سرزمینی دوردست به دنیا آمده است، باید تصمیم بگیرد که حاضر است برای محافظت از رازی که میتواند دنیای او را از هم بپاشد، چه بهایی بپردازد….
در امپراتوری نظامی، سرکشی با مرگ پاسخ داده میشود. کسانی که خون و بدن خود را به امپراطور تقدیم نکنند، با خطر اعدام عزیزانشان و نابودی هر آنچه برایشان عزیز است، روبرو میشوند.
این دنیای وحشیانه، با الهام از روم باستان، دنیایی است که لایا به همراه پدربزرگ و مادربزرگ و برادر بزرگترش در آن زندگی میکند. خانواده با مشقت در کوچههای فقیرنشین امپراتوری زندگی خود را میگذرانند. آنها امپراتوری را به چالش نمیکشند. آنها دیدهاند که سرنوشت کسانی که این کار را انجام میدهند چیست...
از این به بعد، آلن از ترباند Alan of Trebond هستم، دوقلوی کوچکتر. من یک شوالیه خواهم شد.
در زمانی که جنگاوری برای دختران ممنوع است، آلانا Alanna از ترباند فقط یک چیز میخواهد؛ اینکه یک شوالیه در قلمرو تورتال شود. پس راهی پیدا میکند تا بتواند جای خود را با برادر دوقلویش، تام Thom، عوض کند و با چهرهای پسرانه، آموزش خود را به عنوان یک خدمتکار در کاخ پادشاه رالد آغاز میکند. اما او میفهمد که راه رسیدن به مقام شوالیهای آسان نیست. آلانا باید بر سلاح، مبارزه و جادو، و همچنین رفتار مؤدبانه، کنترل خشم و حتی قلب خودش مسلط شود…
تانووا ملیم Tunuva Melim، خواهرِ صومعه است. او پنجاه سال است که برای کشتن اژدهای غولپیکر تمرین میکند – اما از زمانِ بینام، هیچ اژدهایی ظاهر نشده است و نسل جوانتر شروع به زیر سوال بردنِ هدف انجمن کردهاند.
زمستان در راه است. این شعار جدیِ خاندان استارک است، شمالیترین قلمرو که به پادشاه رابرت باراتیون در سرزمین دورِ «پایتختنشین» وفادار است. در آنجا، ادارد استارک در وینترفل به نام رابرت حکومت میکند. خانواده او در آنجا با صلح و آرامش زندگی میکنند: همسر مغرورش، کاتلین؛ پسرانش راب، برندون و ریکون؛ دخترانش سانسا و آریا؛ و جان اسنو، پسر ناخلف او. در دور دستهای شمال، پشت دیوار بلند، وحشیهای بیابانگرد و بدتر از آنها زندگی میکنند – موجودات غیرطبیعی که در طول تابستان قرنها به افسانه تبدیل شده بودند، اما با تغییر فصل، به موجوداتی کاملاً واقعی و کاملاً کشنده تبدیل میشوند...
بهتر است در جنگ به طرز تیز و تندی بمیری تا در زمان صلح بپوسی.
مادری که در تلاش است گذشتهی خشن خود را سرکوب کند، پسری که در تلاش است آیندهی خشن خود را درک کند، و پدری که نسبت به خطری که همهٔ آنها را تهدید میکند، کور است.
وقتی بادهای جنگ به شبهجزیرهشان میرسد، آیا خانوادهی ماتسودا قدرت دفاع از امپراتوری خود را خواهند داشت؟ یا قبل از اینکه دشمنان واقعی حتی به سواحلشان برسند، همدیگر را تکه تکه خواهند کرد؟…
رشار دنیایی از سنگ و توفان است. توفانهای عجیب و غریب با قدرتی باورنکردنی به قدری روی این سرزمین صخرهای میوزند که هم بر بومشناسی و هم بر تمدن تأثیر گذاشتهاند. حیوانات در لاک خود پنهان میشوند، درختان شاخههایشان را جمع میکنند و علفها به درون زمین بیخاک عقبنشینی میکنند. شهرها تنها در جایی ساخته میشوند که عوارض زمین پناه دهد.
قرنها از سقوط ده فرقه تقدیسشده به نام «شوالیههای تابان» میگذرد، اما تیغهریزهها و زرهپوشهای شار آنها باقی مانده است: شمشیرهای عرفانی و زرههایی که مردان عادی را به جنگجویانی تقریباً شکستناپذیر تبدیل میکند. مردان برای تیغهریزههای شار، پادشاهیها را معاوضه میکردند. جنگهایی برای آنها برپا شد و با آنها به پیروزی رسید...