
چه کاری باید می کرد؟
کدام راه؟
چه تصمیمی؟
چه هدفی؟
صبح باید بیدار میشد و روز را شروع می کرد؟
شب را میخوابید؟
شب هایش صبح می شد؟
خوشحال می بود؟
ناراحت چطور؟
از چه چیزی؟
ذهن چه فکری می کرد؟
قلبش چه احساسی داشت؟
چه چیزی دوست داشت؟
از چه چیزی بدش میآمد؟
دیده هایش چه چیزی می دید؟
چه کسی بود؟
اسمش؟
میخواست چه کسی باشد؟
چه در درونش خفته بود؟
باید بیدارش می کرد؟
اگر سوالی داشت، باید می پرسید؟
وقتی تنها می شد، باید دوست پیدا می کرد؟
می دانست تنهاست؟
گل ها را دوست داشت؟
یا می خواست قاصدک ها را فدای آرزویش کند؟
می ترسید شنا کند؟
یا میترسید غرق شود؟
باید اهمیت می داد؟
یا فقط زندگی می کرد؟
خجالت می کشید؟
یا فقط خسته بود؟
از چه چیزی؟
گرسنه که می شد، نیاز بود غذا بخورد؟
آب ها باید نوشیده می شدند؟
و ستاره ها چیده؟
و رویاها فراموش؟
و خاطرات فراری؟
وقتی کسی را می دید، نیاز بود سلام کند؟
باید ناراحت می شد وقتی که آن حرف ها را می شنید؟
اگر کسی دوستش نداشت، باید چه کار می کرد؟
حالش که بد می شد، باید می گفت؟
نیاز بود بگوید می خواهد برود؟
باید می رفت؟
با پاهای خودش؟
همین حالا؟
....؟

...
KRK
