MohammadReza Keikavousi
MohammadReza Keikavousi
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

روزگارِ شیرینِ آفتابگردان

‫دوران نوجوونی من گره خورده بود با تب و تاب گروه آریان. نوار جدیدشون که میومد جز اولین نفرایی بودم که میرفتم میخریدم. زندگینامه دونه دونه شون رو حفظ بودم و هرجا صحبتشون میشد متکلم وحده جمع بودم :) بزرگترین آرزوم اون موقع دیدشون بود. تقریبا تمام صحنه های کلیپ هاشون رو انقدر دیده بودم حفظ بودم و ریزه کاری های ملودی هاشون رو تشخیص میدادم :) یادمه سی دی کنسرتشون این قابلیت رو داشت که «کارااوکه» کنی و روش بخونی. وقتی کاراوکه میشد، سوت علی پهلوان برای آهنگ بارون همچنان بود و قطع نمیشد! بزرگترین دغدغه من اون روزا این بود که بفهمم اون سوت واقعیه یا با افکت های کیبورد درش اوردن :))) یه جورایی تفریح من شده بود.

سال ۸۹ برج میلاد کنسرت گذاشتن و رفتیم. فکر میکنم آخرین کنسرت قبل از جداشدن گروه بود. ‬تب و تاب دوست داشتنی و لذتی که برای هیچ خواننده ای نداشتم‫.‬ آریان اون زمان برای من صبح ها و شب هایی بود که با آهنگ هاشون خاطره ساخته بودم و حالا وقت دیدنشون از نزدیک بود. «پرواز» رو میخوندن و من رو می بردن به روزایی که توی مدرسه سر اینکه داره میگه «تو تک سوار عاشق» نه چیز دیگه، با هم کل کل و کتک کاری میکردیم! یا وقتی میخوندن «تو یعنی نم نم بارون، رو تن قشنگ بیشه» چه لحظه هایی تو زندگیمون ساخته میشد...

با اینکه اون حس ها هیچ وقت دیگه تکرار نشد یا حتی سلیقه من توی موسیقی عوض شد، اما هنوز هم‫ ‬یه وقتایی به یاد قدیما یکی از آهنگ هاشون رو پلی میکنم و پرت میشم تو یه حالِ خوبِ نوجوونیِ پر جنب و جوش. یه حالی که فقط من میفهممش..که نوجوانیم رو با همین حال ساختم...

دل نوشتهموسیقیآریاننوجوانی
یک طراح رابط کاربری که نوشتن را دوست دارد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید