ویرگول
ورودثبت نام
کامیار حبیبی پور
کامیار حبیبی پور
کامیار حبیبی پور
کامیار حبیبی پور
خواندن ۵ دقیقه·۸ ماه پیش

چه موقعی از یک رابطه خارج شویم

مجسمه زیگموند فروید-لندن
مجسمه زیگموند فروید-لندن


اغلب به ما یادآوری می شود که – در زمانه از خود راضی ما - مردم تمایل دارند خیلی زود از روابط خارج شوند. در حالی که ما آماده ی سختی هایِ زندگی کردن از نزدیک با شخصی دیگر نیستیم، با آگاهی از گزینه هایِ جایگزینِ به ظاهر نامحدود، با اولین نشانه های دردسر و مشکل، ناشکیبا می شویم و سرسری رابطه ای را که ممکن بود خیلی کارآمد و اتحادی رضایت بخش باشد، از دست می دهیم. عشق یک هیجان نیست، این مردمان رمنده نیاز دارند به ایشان یادآوری شود که این یک مهارت است، مهارتی که مانند نواختن ویولون یا گیپور دوزی مستلزم مقدار زیادی ازخودگذشتگی و شکیبایی است.

و همچنان هنگامی که بعضی از ما بر می گردیم و به زندگی خود نظری می اندازیم، ممکن است متوجه مشکلِ متفاوتی- هر چند به همان مقدار وخیم-بشویم: که ما در بردباری و شکیبایی بسیار خوب عمل کرده ایم، که ما فراموش کرده ایم به رنج خود دقت کنیم و بر اهمیت آن تاکید کرده ایم، که ما درک افراطی از رفتارهایی که لیاقتِ زمان و بخشش ما را نداشتند، تقدیم کرده ایم- و این که ما در نتیجه سال های هدر رفته، احتمالاً دهه ها از زندگی کوتاه خود را، روی دستمان داریم.

جهت جلوگیری از اتلاف وقت در روابط زوجیِ بی حاصل، ما باید یاد بگیریم یک سوال ساده ی جالب اما ضروری را در مورد هر شخصی که میخواهیم تلاشی برای ساختن یک آینده با او صورت دهیم، از خودمان بپرسیم: وقتی که به آن ها گله می کنم آیا آن ها گوش می دهند؟

به عبارت دیگر، وقتی برای آن ها یک مساله را طرح می کنیم که برای ما بسیار مهم است- که آن ها باید در مورد حالت های روحی و خلق و خوی خود به ما راهنمایی کنند، که آن ها باید بیشتر در پاسخ دادن به پیامک های ما قابل اتکا باشند، که نیاز است به ما در کنار دوستانشان بیشتر احساس ارزشمندی بدهند- آیا در کاری که در حال انجام آن هستند وقفه خواهند انداخت و بدون حالت تدافعی گرفتن به ما پاسخ خواهند داد، در حالت ایده آل با بیان دیگری آن چیزی را که ما تلاش کردیم به آن ها بگوییم، طرح کنند تا بدانیم که متوجه ما شدند و به ما نشانه های اصیلی بروز دهند از اینکه روی آن چه که ما گفته ایم تامل و اقدام خواهند کردند. آیا این گونه پاسخ خواهند داد که : من متوجه می شوم که این موضوع برای تو مهم است. آن چیزی که من فکر می کنم تو داری سعی می کنی به من بگویی این است که احساس می کنی توسط کارِ من تحت شعاع قرار گرفته ای... یا تو داری به من می گویی که خلق و خوی بدِ من باعث می شود تو نتوانی نیازهای خود را بیان کنی.... و این که آیا با مرور زمان واقعاً چیزی تغییر می کند؟ آیا نشانه هایی برای تغییر وجود دارد؟ آیا ما بر چالش ها غلبه کرده ایم یا تنها آن ها را تکرار می کنیم؟

دو ایراد مهم در این سوال طلایی وجود دارد (این سوال که وقتی من گله می کنم آیا آن ها گوش خواهند داد؟): اولی این که منظور ما گله کردن در مورد چیزهایی است که واقعاً اهمیت دارد، نه این که آیا آن ها واقعاً دستشویی را کثیف و بهم ریخته رها کردند یا اقلامی را از لیستِ خرید فراموش کرده اند. منظور ما تنگناهای رابطه و ارتباط، مسایل جنسی، صمیمیت یا مهربانی است.

دوم، اینکه ما چگونه گلایه می کنیم خیلی مهم است. این مسئولیت آن ها است که گوش کنند. اما مسئولیت ما این است که با وقار، پختگی و شفافیت صحبت کنیم. این که آخر شب با صدای بلند گلایمان را طرح کنیم، اگر گله خود را با توهین همراه کنیم، یا اگر تحقیر کنیم، غر بزنیم یا ارعاب کنیم، مورد قبول نیست. همچنین ما باید به آن ها دفعات زیادی شانس بدهیم. نه فقط یک، دو یا سه بار. بیایید معیار را روی عددِ در حالت عادی بالایی تنظیم کنیم: حداقل 15 بار. پانزده بار نیاز است به آن ها این فرصت را اعطا کنیم تا بشنوند ما چه چیزی را به آن ها می گوییم و تغییر ایجاد کنند.

اما اگر همه این موارد وجود داشت و سرخوردگی ها ادامه یافت، ما با ترک نکردن رابطه، پخته، رویاپرداز، تسکین (شفا) بخش یا با انصاف نخواهیم بود. ما در حقیقت داریم آن چه ناگزیر است را به تعویق می اندازیم. ما در نهایت ویران خواهیم شد- ویران شدن از طریق خیانت به بینش خودمان. با همدردی بیش از حد با سرخودگی امان رو به زوال خواهیم رفت. ما از طریق بی عملی در قبال سوال طلایی چیزی را که قرار است اتفاق بیافتد عوض نمی کنیم، بلکه تسریع خواهیم کرد. در اصل ما در وضعیت کارآمدی نیستیم و حتی ممکن است حقیقت غم انگیز را از هم اکنون درک کرده باشیم. ما از طریق این توهم که راهکاری پیدا کرده ایم در حالی که پیدا نکرده ایم، کمکی به خودمان نخواهیم کرد. رابطه ای که در آن یک طرف به دیگری گوش نمی دهد ممکن است برای مدتی کار کند حتی برای مدت طولانی، اما نمی تواند هرگز امن باشد و هرگز نمی تواند برای ما خانه و کاشانه ای باشد. این که یک رابطه غیر ممکن باشد به اندازه کافی بد هست. این موضوع وقتی به واقع تراژیک می شود که ما دائماً انکار می کنیم که این رابطه می تواند غیر ممکن باشد تا این که دیگر برای تلاش کردن برای زندگی با شخصی که می داند چگونه می توان مانند یک شخصِ بالغ عاشقی کرد، دیر شده باشد.

متن فوق برگردان مطلبی با همین عنوان از کانالِ یوتیوبِ The School of Life است.

عشقگلایه
۶
۱
کامیار حبیبی پور
کامیار حبیبی پور
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید