چه چیزی بهتر از یک دستاویزی برای حکومت؟ تفرقه. «تفرقه بینداز و حکومت کن!»، «ضعیف کن و حکومت کن!»؛ چه چیزی بهتر میتواند ما را یاری کند؟ ٱنکه گسترده باشد و جامع.
فرضا اگر قرار باشد در جامعه آمریکا، هیپیها با دیگران بر سر نه حتی حجاب، که پوشش، بر تعارض باشند، چه میشود؟ در بدترین و ضعیفترین حالت، دو اقلیت خیلیخیلی کوچک با هم درگیر اند و ربطی به زندگی عامه و اکثریت مردم ندارند، ولی پمپاژ خبرها و موجسگاری (سواری) روی این دعوای پوشالی، اذهان عمومی را درگیر کرده، پیشداوریها را میسازد و حتی مردمی که در این ماجرا دخیل نیستند، اجباراً دخیل میشوند و حتما باید طرفی را انتخاب کنند.
"حجاب"، آن هم نه به معنای حیا و عفت، بلکه تقلیل و تنزل آن به معنای "لباس و پوشش"، همان چیزی که هدف مخالفان واقعی حجاب (حیا و عفت) است؛ یکی از بهترین سوژهها برای شکاف و ایجاد دودستگی و اغتشاش در ایران است. نه تنها در ایران و نه تنها در دیگر کشورهای اسلامی، که در کل دنیا، چنین مسئله ساده و پیشپاافتادهای (حجاب: چادر، مانتو، لباس و پوشش) هیچوقت موضوعیتی نداشته و اصلا به حساب نیامده. چه از زمان کشف حجاب رضاشاه، چه در زمان محمدرضا شاه که محجبین کمتر شدند، در هیچوقت مسئله ما این نبوده که چرا بعضیها این رو میپوشند، و چرا نمیپوشند؟
مشابه اختلاف بین تشیع و سنیّت؛ اختلاف بین باحجاب، بیحجاب، کمحجاب، ضعیفحجاب، بدحجاب، این هم دقیقا عاملی ست برای تفرقه و جدایی. عاملی که اصلاً دغدغه مردم نبوده! یعنی مردم هیچوقت بر سر چنین مسئلهای، بر سر چنین حجابی (لباس و پوشش)، نه در زمان رضاشاه پهلوی چیزی به هم گفتند، نه در زمان فرزند این شاه، محمدرضا شاه، نه در زمانهای بعد از آن؛ این لباس و پوشش یکی از مواردی ست که با کار و تلاش چنین و چند ساله، دههای و ده ساله، تبدیل به سوژه اختلافانگیز بزرگی شده و مسئله غامضی، که میتواند اتحاد یک ملّت را به خطر بیندازد.
برعکس واقعیت، تلاش تفرقهدوستان و حکومتطلبان چنین بوده که توهین بیحجابها را، بر سر باحجابها بریزند و با مسخره کردن آنها، آنها را تحریک به درگیری و اغتشاش علیه بیحجابها کنند، و برعکس. یعنی توهین باحجابها را به بیحجابها، بر سر بیحجابها بریزند و آنها را، نسبت به باحجابها جریح، و دشمن بکنند. امروزه بعید نیست در یکی از شبکههای مجازی، مثل توییتر، شما رو به فحش بکشند، چرا؟ چون شما باحجابی یا غیر آن، بدحجاب یا بیحجابی؛ چنین واکنشهایی شخص را نسبت به گروه مقابل جریح و عصبانی کرده، آتش تفرقه و کینه را شعلهور میکند.
بعید نیست که این اکانتها و حسابها، این توییتها و نظرها، فیک باشند! قلابی باشند! تقلبی باشند! انگار که مردی این وسط بشیند و به اهل سنّت بگوید: «فلان شیعه، نبودی که ببینی چی پشت سرت گفته!» و برعکسش به شیعه: «فلانی سنت، ندیدی که چی پشت سرت گفته!» و دقت کردید که همه حرفها و حدیثها پشت سر هم است؟
اگر دعوایی باشد، ما باید حداقل یک بار در عمرمان ببینیم، که بصورت طبیعی، یک باحجاب در خانوادهمان، با یک بیحجاب دعوا کند، گیسوگیسکشی کند. ولی ما چی را میبینیم؟ ما ۲ تا دختر جوان و خانم میبینیم که درگیر همون دعوای ساختگی و جعلی و دوبههمزنی اند، همدیگر را متهم کرده و تکفیر میکنند. وقتی شما هنوز با طرف حرف نزدی و هیچ مکالمهای نداشتی، چطور میتوانی انقدر زود با او درگیر شوی؟ اینجا نقش اون حرف تفرقهانگیز میآید که دروغ است، کذب است، محال است! ولی در جامعه و اذهان مردم رواج پیدا میکند، پیشداوریها و قضاوتهای غالبا غلط شکل میگیرد، دادگاهها در اذهان تشکیل میشود و متهم، تبرئه و یا غالبا، محکوم و تکفیر میشود.
ما از طریق یک سیر طبیعی و عادی به این دعوا نرسیدیم، به دعوای سر حجاب نرسیده ایم، ما را در این دعوا انداخته اند! ما در خانوادهمان همچین مسئلهای نداریم! امّا فکر میکنیم که کل دنیا در مورد حجاب بحث دارند و این چه مسئله غامضی ست، چه مسئله مهم و حیاتیای ست، ما حتما باید موضعگیری کنیم و وارد این زمین شویم، وارد این زمین کثیف و دوسرسوز شویم، وارد زمینی شویم که خودمان نچینده، دیگران (دشمن؟) برای ما چینده و ما را در آن انداخته، ما بُرخوردگان در یک بازی کذب ایم.
بزنید در دهن دشمن! با یک اتحاد و همدلی همگانی! جامع و اجتماعی! زده ایم هم! از این است که دشمن سوخته است. دشمن از اینکه تشییعکنندگان پیکر مطهر شهدا، همه چادری و بچه حزباللّهی نیستند، سخت برآشفته شده! از اینکه میلیونها و میلیونها نفر، از همه طیفها، در اربعین حسینی، این راهپیمایی بزرگ مسلمین و صاحبدلان علیه ظلم و جور، علیه استکبار، شرکت کردند، دشمن سخت برآشفته شدهاست! دستوپایش را گم کرده و انشاءاللّه که با این هولشدگی، خودش را در تله انداخته. دشمن از اتحاد و همدلی ایران سخت به ستوه آمده و خواستار تفرقه است، «تفذقه بینداز و حکومت کن!» خواستار این است که از تفاوتها اختلاف بسازد، جدایی بسازد و مردم سابقاً دوست را، دشمن و تشنهبهخون هم بکند. این ما اییم که باید زمینی که در آن قدم میذاریم را بشناسیم و هوای خوشی را تنفس کنیم.بزنید در دهن دشمن! با یک اتحاد و همدلی همگانی! جامع و اجتماعی! زده ایم هم! از این است که دشمن سوخته است. دشمن از اینکه تشییعکنندگان پیکر مطهر شهدا، همه چادری و بچه حزباللّهی نیستند، سخت برآشفته شده! از اینکه میلیونها و میلیونها نفر، از همه طیفها، در اربعین حسینی، این راهپیمایی بزرگ مسلمین و صاحبدلان علیه ظلم و جور، علیه استکبار، شرکت کردند، دشمن سخت برآشفته شدهاست! دستوپایش را گم کرده و انشاءاللّه که با این هولشدگی، خودش را در تله انداخته. دشمن از اتحاد و همدلی ایران سخت به ستوه آمده و خواستار تفرقه است، «تفذقه بینداز و حکومت کن!» خواستار این است که از تفاوتها اختلاف بسازد، جدایی بسازد و مردم سابقاً دوست را، دشمن و تشنهبهخون هم بکند. این ما اییم که باید زمینی که در آن قدم میذاریم را بشناسیم و هوای خوشی را تنفس کنیم.
قُلْ یا اهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا الی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ الّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ وَلانُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللهِ.
سوره آل عمران، آیه ۶۳
«بگو ای اهل کتاب، بیایید به سمت کلمهای که بین ما و بین شما، یکسان است؛ که نپرستیم جز خدا را و چیزی را شریک او (خدا) قرار ندهیم. و بعضی از ما (همه ما) بعضی دیگر را، به جای خدا، ارباب و سرور، قرار ندهند (کسی نسبت به دیگری، برتری و اربابی نداشتهباشد).
وحی آمد سوی موسی از خدا
بندهٔ ما را ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی
یا برای فصل کردن آمدی
تا توانی پا منه اندر فراق
ابغض الاشیاء عندی الطلاق
هر کسی را سیرتی بنهادهام
هر کسی را اصطلاحی دادهام
در حق او مدح و در حق تو ذم
در حق او شهد و در حق تو سم
ما بری از پاک و ناپاکی همه
از گرانجانی و چالاکی همه
من نکردم امر تا سودی کنم
بلک تا بر بندگان جودی کنم
هندوان را اصطلاح هند مدح
سندیان را اصطلاح سند مدح
من نگردم پاک از تسبیحشان
پاک هم ایشان شوند و درفشان
ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را
ناظر قلبیم اگر خاشع بود
گرچه گفت لفظ ناخاضع رود
زانک دل جوهر بود گفتن عرض
پس طفیل آمد عرض جوهر غرض
چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز
سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
آتشی از عشق در جان بر فروز
سر بسر فکر و عبارت را بسوز
موسیا آدابدانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
عاشقان را هر نفس سوزیدنیست
بر ده ویران خراج و عشر نیست
گر خطا گوید ورا خاطی مگو
گر بود پر خون شهید او را مشو
خون شهیدان را ز آب اولیترست
این خطا را صد صواب اولیترست
در درون کعبه رسم قبله نیست
چه غم از غواص را پاچیله نیست
تو ز سرمستان قلاوزی مجو
جامهچاکان را چه فرمایی رفو
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
لعل را گر مهر نبود باک نیست
عشق در دریای غم غمناک نیست