ویرگول
ورودثبت نام
سعیدعرفانی
سعیدعرفانی
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

با_ایزدانم_گفتگو


در عالم مستی شبی میخواندمش با ذکر هو

منزل به منزل جستمش در خواب او را کو به کو

مستأصل و بس نا امید بر زیر لب این زمزمه

من تشنه لب دنبال او او چون شرابی در سبو

گفتم کجا جویم تو را بردار از آن رخ حجاب

در دل طنین انداز شد درخویشتن ما را بـــجو

گفتم نشانت گفته اند ، در مسجد و محراب ها

گفتا کزان جا رفته ام از دست شیخ یاوه گو

گفتم که منزل کرده ای ، در بارگاه کعبه آت

گفتا نگردم همنشین با تاجران سودجــو

گفتم نشان کوی خود از ما چه پنهان میکنی

گفتا تو هر جا ساکنی ، آنجا مرا کن جستجو

گفتم که در میخانه ها ، ویرانه ها من ساکنم

گفتا به هر جا میروی دنبال صاحب خانه جو

گفتم که در میخانه ها جز ساقی و خمار نیست

گفتا که مستان را بود بیش از ریا کار ابرو

گفتم چو بیش است آبرو مستان چرا حد میزنند

گفتا که از ما نیستند ان جاهلان دیو خــو

گفتم بنام شرع و دین دنیا جهنم کرده اند

گفتا که با بیدادگر ، بیدادگر باش همچون او

گفتم چرا ابلیس را کردی مسلط بر جهان

گفتا که زین افسانه ها با ما دگر هرگز مگو

گفتم که با یک معجزه پایان بده افسانه را

گفتا که ایجاز این قلم اوهام را کن زیر و رو

گفتم که خون سرخ رز ایجاز بهتر میکند

گفتا که پر کن جام پس از خون سرخ تاک مو

گفتم بجز رویا کجا کس همنشین گردد تو را

گفتا که‌ با رویا فقط در خواب توان گفتگو

گفتگوخون سرخخواب
سعیدعرفانی .ساکن مشهد ..تحصیلات : تکنسین فنی تاسیسات ، لیسانس ادبیات شغل حرفه ای :پیمان کار تاسیسات .کار فرهنگی : شاعر ،طنز نویس منتقدادبی و اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید