بعد از مرگ چه بر سر ما می آید؟ گناهان و اعمال نیکمان را به چه صورت در آخرت تجربه خواهیم کرد؟ آیا نیازمند کتابی هستید که اتفاقات پس از مرگ را به صورت داستانی و با توجه به احادیث و قرآن، بیان کند؟
کتاب "سیاحت غرب" یا سرنوشت ارواح پس از مرگ به قلم محمد حسن نجفی قوچانی یکی از معتبرترین و مشهورترین کتاب ها پیرامون ماجراهای پس از مرگ و عالم برزخ می باشد که به صورت داستانی و بر اساس روایات امامان شیعه و آیات قرآن کریم، آنچه در قیامت و برزخ رخ خواهد داد را بیان می کند.
برای خرید کتاب سیاحت غرب با تخفیف ویژه اینجا را کلیک کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین مالک یوم الدنیا و الدین؛ درود بی پایان بر پیغمبر اسلام و اولاد او باد که پزشکان تن و روان مردمانند...
اما بعد، این بنده خدا می گوید: پیش از این، یعنی در سال 1307 شمسی، سرپذشت خود را از آغاز آموختن تا به انجام نوشتم و نام آن نامه را سیاحت شرق نهادم. در این هنگام که سال 1312 شمسی است، سرگذشت برزخی خود را می نویسم و نام این نامه را "سیاحت غرب" می نهم تا یادگاری از من و پندی برای ملت اسلام باشد.
روشن است که بدن خاکی و مادی جهان طبیعت، حجابی است ضخیم پرده ای است سخت بر روی دیده انسان از جهان دیگر و انسان به وسیله مردن و بیون شدن از این جهان مادی و برطرف شدن این پرده می بیند و می رسد به چیزهایی که پیش از این نمی دید و نمی رسید.
همانگونه که در قرآن کریم آمده است: تو از این روز بزرگ در بی خبری و غفلت بودی. پس ما پرده بی خبری را از دیده بصیرتت کنار زدیم و در نتیجه دیده ات امروز بسیار تیزبین است.
... و من مردم. ناگهان دیدم ایستاده ام و آن بیماری که داشتم، ندارم و تندرستم. خویشاوندان من در اطراف جنازه برای من گریه می کنند و دل من از گریه آنها آشوب است. به آنها می گویم: «من نمرده ام، حتی بیماریم رفع شده است.»
هیچکس به حرف من گوش نمی کرد. گویا من را نمی بینند و صدای من را هم نمی شنوند. فهمیدم که آنها از من دورند، اما من با نگاه آشنایی و دوستی به آن جنازه نگاه می کنم. به خصوص پارچه کفن پهلوی چپ جسد که برهنه بود، چشم های خود را به آنجا دوخته بودم.
بعد از غسل و دیگر کارها جنازه را به طرف قبرستان بردند، من هم با تشییع کنندگان بودم. در میان مردم بعضی از جانوران وحشی و درندگان گوناگون را می دیدم و از آنها وحشت داشتم، ولی دیگران وحشت نداشتند. آن ها نیز نسبت به آنان اذیتی نداشتند، گویا اهلی و با آنها مأنوس بودند.
جنازه را به قبرسرازیر کردند، من در قبر ایستاده بودم و تماشا می کردم و در آن حال من را ترس و وحشت گرفته بود، به ویژه هنگامی که دیدم در قبر جانورانی پیدا شدند و به جنازه حمله ور شدند، ولی مردی که جنازه را در قبرخوابانید متعرض جانوران نشد، آنها را نمی دید و از گور بیرون آمد.
صفحه 7 کتاب سیاحت غرب